امروز: شنبه 1 دی 1403
دسته بندی محصولات
بخش همکاران
بلوک کد اختصاصی

حضرت مهدی(عج)

حضرت مهدی(عج)دسته: معارف اسلامی
بازدید: 69 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 67 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 116

زندگینامه نامهمنام پیامبر(محمد) پدرومادرامام حسن عسکری ونرجس شهرتمهدی موعود،امام عصر،صاحب الزمان،بقیه الله،قائم، کفالت پدربه طورمخفی بسربرد دوران زندگیدرچهاربخش 1دروران کودکی درپنج سال تحت سرپرستی پدردرپشت پرده خفاء،تا ازگذنددشمنان کحفوظ بماندوهناگامی که درسال 260پدرش شهیدشد،مقام امامت به اومحول گردید 2غیبت صغریاز سال260هـق شر

قیمت فایل فقط 6,900 تومان

خرید

  حضرت مهدی(عج)

زندگینامه:

نام:همنام پیامبر(محمد)

پدرومادر:امام حسن عسکری ونرجس

شهرت:مهدی موعود،امام عصر،صاحب الزمان،بقیه الله،قائم،...

کفالت پدر:به طورمخفی بسربرد.

دوران زندگی:درچهاربخش

1-دروران کودکی درپنج سال تحت سرپرستی پدردرپشت پرده خفاء،تا ازگذنددشمنان کحفوظ بماندوهناگامی که درسال 260پدرش شهیدشد،مقام امامت به اومحول گردید.

2-غیبت صغری:از سال260هـ.ق شروع شدودرسال 329که حدود7سال میشودپایان یافت(اقوال دیگزی نیز گفته شده است).

3-غیبت کبری:ازسال 329شروع شد،وتاوقتی که خدابخواهدظهورکند،ادامه یافت.

4-دوران درخشان ظهورآن حضرت وحکومت خهانی او.

انتظارچیست؟

یكی از وظایف منتظران راستین ظهور مصلح بزرگ جهانی، این است كه هرگونه ابهام و تردید را از دل ناامیدان  و منكران بزدایند و شور و نشاط و امید را جایگزین آن گردانند.

وعده های ظهور امام زمان (عج ) در شعر و كلام اندیشمندان :

وعده های تحقق دولت عدل الهی، انتظار و ثواب منتظران و بعضی از وظایف آنها در دوران پرآشوب و آكنده از ظلم و ستم روزگار غیبت امام زمان علیه السلام در شعر و كلام بعضی اندیشمندان به وضوح دیده می شود كه به نوعی امید را در قلوب ایجاد می نمایند. در این مطلب به بعضی از آن موارد اشاره ای گذرا می شود:

1. خواجه نصیرطوسی، در كتاب كشف المراد آورده است:" غیبت او، مربوط به خود ما است."

یعنی عدم آمادگی ما نسبت به ظهور امام، باعث به تعویق افتادن ظهور حضرت می شود. پس باید هر چه بیشتر  و سریعتر خود را آماده انقلاب امام زمان (عج) بنماییم.

2. اسدی طوسی، در گرشاسب نامه سروده است:

از این پس نباشد پیمبر اگر  

 به آخر زمان، مهدی آید به در

بگوید خط و نامه كردگار 

   كند دین پیغمبری، آشكار

بدارد جهان بر یكی دین پاك

برآرد ز دجال و خیلش هلاك

رسد ز آسمان هر پیمبر فراز

شوند از پس"مهدی" اندر نماز

3. خواجه حافظ شیرازی، دیوان:

كجاست صوفی دجال فعل ملحد شكل

بگو بسوز كه مهدی دین پناه رسید

4. امام خمینی(ره)، در كتاب كوثر:

كسی كه عدالت را در تمام دنیا اجرا خواهد كرد، حضرت مهدی است، آن هم نه عدالت در زمین برای رفاه مردم، بلكه عدالت در تمام مراتب انسانیت.

5. آیة الله طالقانی، در كتاب آینده بشریت از نظر مكتب ما:

آن دینی كه پیشوایان حق دستور می دهند كه چون اسم صریح" قائم به حق" و موسس دولت حقه اسلام برده می شود همه برپا بایستید و آمادگی خود را برای اجرای تمام اوامر و دستورات، بدین وسیله اعلام نمایید، و خود را همیشه نیرومند و مقتدر برای اقامه حق در برابر بدخواهان نشان دهید، هیچ وقت نخواهد مُرد.

6. علامه طباطبائی، در تفسیرالمیزان:

حق این است كه آیه شریفه(نور/54) جز با اجتماعی كه به وسیله ظهور مهدی علیه السلام به زودی منعقد می شود قابل انطباق با هیچ مجتمعی نیست.

7. علامه جعفری، در ترجمه و تفسیر نهج البلاغه:

در آن روزهای الهی(ظهور)، چهره نورانی آن انسان كامل(حضرت مهدی علیه السلام)، چهره حقیقی قرآن را روشن خواهد ساخت. آرا و نظریات پیش ساخته كه بر مبنای آلودگی های مغزی و تمایلات درونی شكل گرفته اند، توانائی رویارویی با آن قیافه نورانی قرآن را از دست خواهند داد...

8. محمد تقی شریعتی، سقراط خراسان:

عمر طولانی تر از حد طبیعی، نظایر فراوان دارد كه در كتب مربوطه نقل شده و به نص قرآن، حضرت نوح نهصد وپنجاه سال در میان قومش درنگ كرد. بنابراین برمبنای هیچ قاعده و به استناد هیچ قانونی، چه عملی، چه عقلی و فلسفی، منكرین حق تخطئه و رد و انكار اعتقاد به ولی عصر(عج) را ندارند.

او در این عالم، مثل قلب در وجود آدمی است و از جزیی و كلی امور این جهان درست همچون قلب نسبت به بدن آگاه است.

همه روزه اعمال خیر و شر افراد به نظر مباركش می رسد، از كارهای زشت شیعیان دلگیر و متاثر می گردد، و اعمال شایسته آنها، او را شادمان می سازد و درباره انجام دهنده اش دعای خیر می كند. اگر فقط یك روز از عمر دنیا بیش نماند، حتما ظهور می فرماید و جهان را پر از عدل و داد می كند پس از آنكه از جور و فساد لبریز شده باشد.

وظیفه شیعه این است كه همواره منتظر ظهور باشد و از خدا بخواهد و دعا و ندبه كند. از بزرگترین عبادات همین انتظار است كه شب های قدر، بلكه هر شب جمعه، حتی همه شب، این انتظار را داشته و به این امید و نیت به رختخواب رود، و ضمنا خود را آماده یاری آن بزرگوار نماید.

بزرگترین آرزوی شیعه این است كه فرج آل محمد(ص) را دریابد و از اصحاب امام زمان علیه السلام باشد، اگر در این آرزو و  در انتظار مرد، به شهادت رسیده و اگر به آن رسید، به سعادت ابدی نائل گشته است.

9. استاد شهید مرتضی مطهری، در كتاب قیام و انقلاب مهدی(عج):

مهدی موعود(عج) تحقق بخش ایده آل همه انبیا و اولیا و مردان مبارز راه حق است.

10. دكتر شریعتی، در كتاب انتظار مذهب اعتراض:

" انتظار" ، هم یك اصل فكری اجتماعی و هم یك اصل فطری انسانی است، به این معنا كه اساسا انسان موجودی است منتظر و هر كه انسان تر، منتظرتر.

"انتظار" به بشر، آینده گرایی و بینش بزرگ می دهد. اما بشر امروز در نظام پلید مصرفی، انتظار را از دست داده و فقط منتظر اتوبوس ایستاده است.

" منتظر" ، انسان معتمدی است كه هر لحظه در انتظار انفجار قطعی نام های ضدانسانی است و همواره خود را برای شركت در چنین انقلاب جهانی؛ كه با شمشیر علی و زره پیغمبر و به دست فرزند پیغمبر و علی(علیه السلام) برپا می شود، آماده می كند.

11. شهید سید محمد باقر صدر، انقلاب مهدی(عج) و پندارها:

" مهدی" اسلام، انسان معینی است كه در كنار ما با تمام وجودش زندگی می كند، و برای ما  در همه این دردها، غصه ها و آتش تاخت و تازهای ستمگران... می سوزد. و خود او هم در انتظار آن لحظه ای است كه بتواند دستش را به سوی ستمدیده محروم دراز كند و ریشه ستمگران را از بن بكند.

12. محمدرضا حكیمی، در كتاب خورشید مغرب:

"انتظار"، در درون تاریكی و سردی ها، به دمیدن سپیده دمان چشم داشتن، و به امید طلوع خورشید زیستن!

در جهان آكنده از ستم و بیداد، دست و پا زدن و از شادمانی طلوع طلیعه جهان آكنده از داد و دادگری سرشار بودن!

در برابر كوه مشكلات زمانه قرار گرفتن، و چون كوه مقاوم بودن!

شمشیرها و شهادت ها را پذیرا شدن و خط ها و شهامت ها را پاس داشتن!

این است" انتظار"، شعار شورآور منتظران، مقاومان، پایداران، شیعیان، مهدی طلبان تاریخ.

انتظار، در ماهیت خود، انسان منتظر را متوجه خدای جهان می كند. منتظران، چشم به راه" مهدی"(عج) هستند. مهدی علیه السلام(همان) بنده خدا، كه به قدرت خدا زنده است.

توجه به خدا و طلب فرج از درگاه خدا، از مهم ترین اصول این اعتقاد است.

منتظران باید همیشه روی دل به سوی خدا كنند و از پیشگاه لایزال، طلب گشایش و فرج نمایند.

انسان منتظر حكومت علی وار مهدی علیهماالسلام، علاوه بر تدین و تقوی، باید پارسا باشد و خود را چنان كه آن پیشوا دوست دارد، بسازد و بدارد، و به او و یاران او شباهت به هم رسانده تا به لطف خدا درشمار آنان به حساب آید.

انسان منتظر باید دارای اخلاق اسلامی باشد، و جامعه منتظر باید مظهر اخلاق اسلامی باشد. شیعه باید با رفتار انسانی، همواره مایه زینت و افتخار ائمه طاهرین علیهم السلام باشد نه مایه ننگ آنان. و این رعایت، در دوران غیبت امام، واجب تر است.

دوران انتظار، دوران تكلیف است. و آن تكلیف، نگهبانی دین خداست در سطح فرد و در سطح اجتماع.

در عصر انتظار، ممكن است شبهه هایی در ذهن برخی به وجود بیاید، یا شیاطین پنهان و یا شیاطین آشكار، به سست كردن پایه های اعتقادی افراد برخیزند. باید در برابر این شبهه ها مقاومت كرد و آنها را از ذهن ها زدود.

نگهبانان میراث قرآنی و فرهنگ تربیتی اسلامی باید در برابر همه این تهاجمات پایداری كنند.

امید كه همگی ما، خود را در برابر این مسئولیت خطیر، مسئول بدانیم و لحظه ای از وظیفه خویش در راه دفاع از دین خدا غافل نشویم.

امام منتظر و اعلام قیامت

اسماعیلیان گروه دیگری از شیعیان بودند كه در مصر، بخش هایی از سوریه و ایران، ابتدا در برابر خلفای عباسی و سپس در برابر تركان سلجوقی به قدرتی بلامنازع تبدیل شدند. اسماعیلیه ایران اگرچه نتوانستند قلمروی یكپارچه فراهم آورند ولی هسته هایی از دژهای مستحكم در سراسر ایران آن روزگار ایجاد كردند كه می توانست خطری بالقوه برای حكومت های سنی مذهب متعصب باشد. دژهای اسماعیلیان در كوههای البرز، در زاگرس و درارتفاعات افغانستان كنونی از قدرتی انكارناپذیر برخورداربودند.

در آن زمان بیشتر جمعیت ایران سنی مذهب بودند" در "كتاب النقص" "نصیرالدین ابوالرشید قزوینی"، كه از آثار جدلی شیعه در 560 ق است، كوششی در جهت به دست دادن جغرافیای نحله ای ایران به عمل آمده. مولف اظهار می كند كه خراسان و ماوراء النهر و بخشی از عراق( عجم = مركز ایران و محدود به اصفهان تهران و همدان و مشتمل بر شهرهای اراك(سلطان آباد)،همدان، گلپایگان، اصفهان، ملایر و كرمانشاهان) در كلام حنفی و معتزلی بودند، آذربایجان تا مرزهای آناتولی و همدان، اصفهان، ساوه و قزوین مذهب شافعی داشتند... نواحی لرستان، خوزستان، كرج(ابودلف در نزدیكی اراك)، گلپایگان، بروجرد و نهاوند پر از مشبهه یا مجسمه(اهل تجسم) بود و مازندران، قم، كاشان و آوه پیرو مذهب شیعه بودند."

اگرچه اسماعیلیان در اعتقادات و باورها با شیعیان امامیه اختلاف داشتند ولی به خاطر برخی تشابهات در زمره گروه های شیعه قلمداد می شدند، آنان نیز چون شیعیان امامیه معتقد بودند كه امام از سوی امام پیشین انتخاب می شود. " اسماعیلیان، اسماعیل پسر امام جعفرصادق (ع) و پسر اسماعیل را امامان منصوص می دانستند. اما تا سال های دراز عقیده داشتند كه امامان، غایب وغیر فعال می باشند." ایشان امامان پس از امام جعفر صادق را گمراه می دانستند.

گروه های شیعی در سده های نخستین اسلامی برای در امان ماندن از سخت گیری های خلفای عباسی، در حواشی قلمرو اسلامی به قدرت دست یافتند و حكومت های محلی ای چون ادریسیان(در افریقا) را تاسیس كردند. تلاش های اقلیت شیعه در نهایت در سال 297 ثمر داد و اسماعیلیان از این تاریخ تا 567 سلسله قدرتمندی را در مصر تشكیل دادند كه اسماعیلیان سایر مناطق قلمرو اسلامی را به نوعی تحت حمایت خود داشت." اسماعیلیان سراسر ایران، فاطمیان مصر را به عنوان امامان علوی راستین و اخلاف اسماعیل به رسمیت شناختند و در میان كلیه مسلمانان تنها آنان را به عنوان پاسداران میراث روحانی پیامبر شایسته اطاعت و فرمانبرداری دانستند. امام سرانجام با قدرت ظهور كرده بود."  ولی این وحدت چندات دوام نیاورد و دو دستگی در سال 487 پس از درگذشت المستنصر خلیفه فاطمی رخ نمود. " المستنصر خلیفه فاطمی مصر در سال 487 دیده بر جهان فرو بست پسر كهتر المستنصر ... با نام المستعلی به خلافت رسید. اما معروف بود كه المستنصر پسر مهتر خود نزار را امام آینده تعیین كرده است. نزار به پشتیبانی گروهی از سپاهیان ... سر به شورش برداشت و تنها دو سال بعد نایره شورش وی فرو نشانده شد...در داخل مصر و یمن بیشترینه اسماعیلیان ... المستعلی را امام راستین شناختند اما در سوریه در میان اسماعیلیان تفرقه شدیدی بروز كرد... اما اسماعیلیان ایران نه در آن هنگام، مداخله فعالی در مصر كردند و نه هیچیك از اخلاف مستعلی را به عنوان مدعی قدرت در مصر به رسمیت شناختند." این اختلاف حتی با مرگ نزار خاتمه نیافت چرا كه شایع بود كه اسماعیلیان ایران پسر خردسال نزار را در الموت نزد خود نگاه می دارند، اگر چه این شایعه توسط هیچ یك از اسناد به دست آمده تایید نشده است ولی همین احتمال در آن زمان منشا برخی رویدادها شد كه مورد بررسی ما است.

روند رو به رشد قدرت اسماعیلیان در ایران با  "حسن صباح" آغاز شد و ادامه یافت. به لطف نوشته های "عطاملك محمد جوینی" در كتاب "تاریخ جهانگشای جوینی" كه به فتوحات مغولان در ایران می پردازد، ما هم اینك به برخی اطلاعات موثق درباره اسماعیلیان و حسن صباح و اعقاب او دسترسی داریم. هولاكوخان مغول در سال 652 به تخریب و برچیدن تمام قلاع اسماعیلیه مبادرت ورزید. جوینی كه در ركاب وی در این فتوحات شركت جسته بود، بیان می كند كه در ابتدا تصمیم برآن بود كه كلیه كتب كتابخانه دژ الموت را در آتش بسوزانند ولی وی از خان مغول درخواست كرد كه برخی از كتب را در دسترس وی قرار دهند. از اینجا است كه اطلاعاتی از اسماعیلیه از خطر نابودی می رهد. جوینی دراین باره چنین گفته است: " آنچ مصاحف ( جمع صحف- كتاب ها) و نفایس كتاب بود بر منوال "یخرج الحی من المیت" از آن میان استخراج می رفت، مجلدی كتاب یافت مشتمل بر احوال وقایع "حسن صباح" كه ایشان آن را "سرگذشت سیدنا" خوانند. آنچ مقصود بود و مناسب لیاقت این تاریخ نقل افتاد."

چنین است كه ما از آغاز كار حسن صباح اطلاعاتی به دستی می آوریم. دراین كتاب از قول حسن صباح نقل می شود: " من مذهب آباء خویش، مذهب شیعه اثناعشری داشتم، در ری شخصی بود "امیره ضراب" نام بر مذهب باطنیان مصر و هر وقت ما را با یكدیگر مناظره می بود و او مذهب مرا كسر می كرد و من مسلم نمی داشتم، اما در دل من آن سخن جای گیر بود، در اثنای آن بیماری مخوف صعب روی نمود، با خویش اندیشه كردم كه آن مذهب حق است و از غایت تعصب تصدیق آن نكردم."

حسن صباح ازاین طریق به مذهب اسماعیلیه پیوست و مورد وثوق و اطمینان "عبدالملك عطاش" رئیس اسماعیلیان در اصفهان قرارگرفت و پس از وقایعی كه در پی جانشینی مستعلی و نزار و مرگ نزار پیش آمد" در مقام برجسته ترین داعیان به عنوان حجت امام شناخته شد. اصطلاح حجت ... به عنوان كسی بود كه در سلسله مراتب روحانی آرمانی پس از امام قرار داشت."  بدین ترتیب پایگاه خود را به عنوان رهبر اسماعیلیان ایران تحكیم بخشید و شیوه هایی را به كار گرفت و در آموزه های باطنیان تغیراتی ایجاد كرد. وی خواستار آن بود كه جنبشی در میان اسماعیلیان ایجاد كند و این جنبش به تغییر نگرش و تغییر در آموزه ها نیاز داشت. " "حسن صباح" به كلی درِ تعلیم و تربیت دربست و گفت خداشناسی به عقل و نظر نیست به تعلیم امام است چه اكثر خلقِ عالم، عقلا اند و هر كس را در راه دین نظری است، اگر در خداشناسی نظر عقل كافی بودی اهل هیچ مذهب را برغیر خود اعتراض نرسیدی و همگنان متساوی بودندی، چه همه كس به نظر عقل متدین اند، چون سبیل اعتراض و انكار مفتوح است و بعضی را به تقلید بعضی احتیاج است، این خود مذهب تعلیم است كه عقل كافی نیست و امامی باید تا در هر دور، مردم به تعلیم او متعلم و متدین باشند."

آموزه تعلیم و مرجعیت تنها به باطنیان اختصاص نداشت و گروه های دیگر شیعه به ویژه امامیه به این آموزه اعتقاد داشتند. دراین آموزه جدید حسن صباح تعلیم و مرجعیت اندكی دگرگون شد " آن امامی راستین است كه برای اثبات امامت خویش دلایل عارضی و خارجی نمی آورد، بلكه تنها وجود خود او به عنوان برآورنده نیاز و تنها آن نیاز كه تعقل ما می تواند بنمایاند حقانیت وی را تنفیذ می كند. حسن می گفت این امام، امام اسماعیلیان است." حسن صباح از این طریق می خواست موقعیت امام و بالنتیجه موقعیت خود را به عنوان حجت امام تحكیم بخشد و اطاعت مطلق پیروانش را در جنبش جدید همراه خود سازد. اسماعیلیان برای اثبات امامت تنها به تنفیذ امام از سوی امام  پیشین و ادعای امام اكتفا می كردند و دلایلی چون حجت عقلی و افضلیت امام و ارائه معجزه را( كه مورد قبول شیعیان امامیه است) نادیده می گرفتند.

حسن صباح بسیار متشرع بود و در عمل به دستورات دین با نهایت دقت و سخت گیری عمل می كرد." "حسن صباح" بنیاد كار و ناموس بر زهد و ورع و امرمعروف و نهی منكر نهاده بود. در مدت سی و پنج سال كه در الموت ساكن بود هیچ كس در ملك او آشكارا شراب نخورد و در خم نریخت. تا به حدی كه شخصی بر قلعه نای زده بود او را بیرون كرد و دیگر بار بر قلعه راه نداد، و پسری داشت "محمد" نام، او را به شراب خوردن متهم كردند، فرمود تا او را بكشتند و قتل هر دو پسر خویشتن را بر آن حمل می كرد كه بعد از وفات او كس را خیال نیفتد كه دعوت برای ایشان كردست."

"حسن صباح" در 518 درگذشت و پس از او "بزرگ امید" و سپس" محمدبن بزرگ امید" به ترتیب هر كدام تا سال های 532 و 557 به همان شیوه حسن صباح حكومت كردند. نخستین كس در سلسله اسماعیلیان حسن پسر محمد بن بزرگ امید بود كه از راه و رسم حسن صباح تخطی كرد." ولادت "حسن" در سنه عشرین و خمس مائه (520) بود، چون به سن بلوغ نزدیك رسید هوس تحصیل و بحث اقاویل(جمع قول) مذهب حسن صباح واسلاف خویش كرد و سخن دعوت را در آن شیوه صباحی و الزامات او نیك تتبع نمود و در تقریر آن بارع(نیكو- كسی كه در فضل و دانش بر همگان برتری دارد) گشت. چون آن نوع كلمات را به مواعظ و نكت (نكته)متصوفه در آمیخته بود و از تخریجات(آموخته ها) خویش به غث و سمین(سخن عالی) درین قالب ریخته، سخن های خطابی و امثال آن كه به نظر... عوام و مردم ناتمام اعجابی نمایند... پدرش از این شیوه عاری بود. پسرش بدین تلبیسات و تزویقات(حیله) در جنب او عالمی متفوق می نمود از آن سبب ضلالت اهل جهالت بالا می گرفت و عوام به متابعت او رغبت می كرد و چون از پدرش آن مقالات شنیده بودند در گمان می افتادند كه امامی كه حسن صباح وعده داده است این است." حسن بن محمد در زمان حیات پدر ادعا می كرد كه همان امام غایبی است كه اسماعیلیان بدان معتقد اند. ولی پدرش كه همچنان بر راه شرع و روش حسن صباح ره می سپرد، در نزد مردم این ادعای پسر را دروغ خواند." محمد(بزرگ امید) چون این حال بشنید و بر ظنون مردم واقف شد... بر پسر انكار بلیغ كرد و مردم را جمع آورد و گفت این حسن پسر من است و من امام نیستم بل از دعاة امام یكی داعی ام و هر كس كه این سخن مسموع و مصدق دارد كافر باشد و بی دین. برین موجب قومی را كه امامت پسرش را تصدیق كرده بودند به انواع مطالبات و عقوبات مثله می گردانید و به یك نوبت دویست و پنجاه نفس را بر الموت بكشت. ... حسن نیز از تبعه این خایف گشت و از پدر هراسان شد و... بر ابطال این اقوال و اثبات و استحكام مذهب پدر مبالغت ها نمود"محمدبن بزرگ امید جمعی از جوانان را كه گرد پسرش جمع شده بودند دستگیر و به شدت مجازات كرد و حسن از بیم، تن به اطاعت پدر داد و منتظر ماند تا مرگ پدر او را به مقصود برساند. حسن پس از مرگ پدر بر جای او بنشست و در آموزه های حسن صباح تغییراتی عظیم پدید آورد"(حسن بن محمد بزرگ امید) در اوایل جلوس به جای پدر به هر وقت رسوم شرعی و قواعد اسلامی را كه از عهد حسن صباح التزام آن نمودندی مسخ و فسخ جایز می داشت... و در رمضان سنه تسع و خمسین و خمس مائه(559) بگفت تا در میدانی كه به پای الموت است منبری بساختند، چنانك روی به سمت قبله داشت. بر خلاف آنچ قاعده اهل اسلام و چون هفدهم رمضان رسید اهالی ولایات خود را كه در آن روزها به الموت استحضار كرده بود فرمود تا در آن میدان مجتمع شدند... او بر منبر رفت و با آن سرگشتگان روز برگشتگان به اغوا... چنان نمود كه از نزدیك مقتدی ... امام موهوم كه مفقود غیرموجود بود در خفیه نزدیك او كس رسیده است... كه امام ایشان درِ رحمت و ابواب رافت خود بر اسلامیان و بریشان نیز گشوده و ایشان را ترحم فرستاد و بندگان خاص گزیده خویش خوانده و آصار و اوزار(دستورات) و رسوم شریعت از ایشان برگرفته و ایشان را به قیامت رسانیده."

منظور از قیامت در باورهای اسماعیلیه قیامت بزرگ و آخرالزمان بود. " این قیامت پایان یك دوره مذهبی و آغاز گسترش روحانی كمال اخلاقی نه جسمانی بود. پایان زندگی زمینی، زوال نمود ظاهری واقعیت، دست كم آنقدر كه برخوردار از معنی و مفاد دینی است، و نیز پایان شریعت زمانی فرارسید كه معنی باطنی واقعیت مشهود و آشكار گشت و آنچه از آن پس می بایست اهمیت داشته باشد صرفا حیات روحانی حالات باطنی نفس بود

حسن بر سر منبر پس از اعلام قیامت خطبه بلیغی به عربی ایراد كرد كه فردی آن را به فارسی ترجمه می كرد و برای مردم می خواند. "مضمون خطبه آن بود كه حسن بن محمد بن بزرگ امید خلیفه و حجت و داعی ماست و شیعه ما در امور دینی و دنیاوی مطیع و تابع او باشند و حكم او محكم دانند و قول او قول ما شناسند و بدانند."

اعلام قیامت مستلزم شرطی بود كه حسن از پیش ادعا كرده بود كه دارای آن است. وی ادعا داشت كه نه فرزند محمد بن بزرگ امید كه فرزند یكی از اعقاب نزار است كه پنهانی در الموت نگاه داشته می شد. وی ادعا می كرد" و امروز من كه حسن ام می گویم خلیفه خدای بر روی زمین منم."  ولی همین اعلام قیامت وسیله ای برای قتل او شد جوینی روایت می كند" از جمله كسانی كه هنوز از خدای ترسی و دیانت رایحه ای به مشام ضمایر ایشان می رسیده است یكی برادر زن حسن بود كه او را "حسن بن نام آور" گفته اند... چنانك در تواریخ مسطور است او بر افشای آن فضایح و اضالیل(گمراهی ها) صبر نتوانسته است كردن... روز یكشنبه ششم ربیع الاول سنه احدی و ستین و خمس مائه(561) بر قلعه لمسر حسن مضل را به كارد زد. " حسن نخستین فرد از میان اسماعیلیان ایران است كه ادعا كرد كه امام غایب است و ظهور كرده است. لازم به ذكر است كه امام آخرالزمان از نظر اسماعیلیان نه مهدی پسر امام حسن عسگری كه یكی از اعقاب نزار بن المستنصر بود. از این رو حسن با ادعای اینكه از اعقاب نزار است و با اعلام قیامت بر این باور تاكید داشت. پس از حسن پسرش محمدبن حسن به همان شیوه پدر ادامه داد." پسر او( حسن) محمد... كه نص امامت بروكرده بود نوزده ساله بود كه به جای پدر نشست... در اظهار بدعت كه دعوت به قیامت می خواندند و اباحت از لوازم آن می افتاد از پدر غالی تر بود."  ولی او نیز در سال 607 به زهر كشته شد. این دو، تنها امرای اسماعیلی هستند كه به مرگ طبیعی نمرده، بلكه به قتل رسیده اند.

با مرگ این دو تن، داستان قیامت در میان اسماعیلیه نیز به پایان رسید. پسر محمد دوم "جلال الدین حسن" با پذیرش مذهب سنت به تقابل میان اسماعیلیه و دنیای اهل سنت كه با اعلام قیامت، شدت یافته بود، خاتمه داد." بعد از او به حكم ولایت عهد پسرش "جلال الدین حسن" به جای او بنشست و هم از ابتدای جلوس اظهار مسلمانی كرد و قوم و شیعت خود را به توبیخ و تشدید از الحاد منع كرد و بر التزام اسلام و اتباع رسوم شرع داشت."

امام زمان (عج) در دعای امام رضا علیه السلام

اللهُمَ اَصلِح عَبدَكَ وَ خَلیفَتَكَ بِما اَصلَحتَ بِه اَنبِیائكَ وَ رُسُلَكَ وَ حُفَّهُ بِمَلائِكَتِكَ وَ اَیِّدهُ بِرُوحِ القُدُسِ مِن عِندِكَ وَ اَسلُكهُ مِن بَینِ یَدَیهِ وَ مِن خَلفِه رَصَداً یَحفَظُونَهُ مِن كُلِّ سُوءٍ وَ اَبدِلهَُ مِن بَعدِ خَوفِهِ اَمناً یَعبُدُكَ لا یُشرِكُ بِكَ شَیئاً وَلا تَجعَل لأَحَدٍ مِن خَلقِكَ عَلی وَلِیِّكَ سُلطاناً وَ اَئذَن لَهُ فی جِهادِ عَدُوِّكَ وَ عَدُوِّه وَاجعَلنی مِن اَنصارِه اِنَّكَ عَلی كُلِّ شَیئٍ قَدیرٌ.

بارالها، كار ظهور بنده شایسته و خلیفه راستینت (امام مهدی) را اصلاح فرما همانگونه كه كارپیامبران و فرستادگانت را اصلاح نمودی و از فرشتگانت نگاهبانانی بر او بگمار و از سوی خویش با" روح القدس" او را یاری و پشتیبانی فرما و دیده بانانی از پیش رو و پشت سر همراه وی گردان تا از هر بدی نگاهش دارند و ترس و هراس او را به امن و امان دگرگون ساز كه او ترا می پرستد هیچ چیز را همتا و همانند تو نمی داند پس برای هیچیك از آفریدگانت برتری و چیرگی نسبت به " ولی" خودت قرار مده و او را در جهاد با دشمنت و دشمنش اجازت فرما و مرا از یاران او بشمار آور كه همانا تو بر هر كاری توانائی.

 تاریخ انتظار و شكیبایى ما به آن ظلمى كه در عاشورا بر ما رفته است ‏برمى‏گردد. به آن تیرها كه از كمان قساوت برخاست و بر گلوى مظلومیت نشست، به آن سم اسبهاى كفر كه بدنهاى پاك را مشبك كرد. به آن جنایتى كه دست و پاى مردانگى را برید. از آن زمان تاكنون ما به آب حیات انتظار زنده‏ایم. انتظار ظهور منتقم خون حسین علیه‏السلام، و همه مظلومان پهنه خاك. تاریخ استقامت ما از آن زمان هم دورتر مى‏رود. از عاشورا مى‏گذرد و به بعثت پیامبراكرم صلى‏الله‏ علیه ‏وآله مى‏رسد. او كه در مقابل  جهل، ظلم، كفر، شرك، عناد و فسادى كه جهان آن زمان را پوشانده بود وعده مى‏فرمود كسى خواهد آمد:

نامش نام من، كنیه‏اش كنیه من، لقبش لقب من، دوازدهمین وصى من خواهد بود و جهان را از توحید و عدل و داد پر خواهد كرد.

اما تاریخ صبر و انتظار و بردبارى ما را وسعتى است از هابیل تا كنون و تا برخاستن فریاد جبرئیل در زمین و آسمان و آوردن مژده ظهور امام زمان عجل‏الله ‏تعالى‏ فرجه.

آرى! در آن زمان، هستى حیات خواهد یافت؛ عشق پر و بال خواهد گشود و در رگهاى خشكیده عِلم، خون تازه خواهد دوید. پشت هیولاى ظلم و جهل با خاك، انس جاودان خواهد گرفت. شیطان خلع سلاح خواهد شد. انسان بر مركب رشد خواهد نشست و عروج را زمزمه خواهد كرد.

در جلد 13 كتاب بحارالانوار از پیامبرعظیم‏الشان اسلام حضرت محمد صلى‏الله‏ علیه‏ وآله اینگونه نقل گردیده است:

سوگند به خدایى كه مرا به نبوت برگزیده، مردم از نور رهبرى او در دوران غیبتش بهره مى‏گیرند. همانگونه كه از خورشید به هنگام قرار گرفتن پشت ابرها بهره مند می شوند.

آثار غیبت :

اشعه نامرئى وجود مقدس امام زمان عجل ‏الله ‏تعالى ‏فرجه به هنگامى كه در پشت ابرهاى غیبت نهان است، داراى آثار گوناگون و متعددى است كه به برخى از آنها اشاره مى‏شود:

1- امید بخشیدن به جامعه

در میدانهاى نبرد تمام كوشش گروهى از رزمندگان فداكار این است كه پرچم حق را به اهتزاز درآورند چرا كه برقرار بودن پرچم حق، موجب دلگرمى سربازان و تلاش و كوشش مستمر آنان است. وجود فرمانده  لشكر در مقر فرماندهى حتى اگر ساكت و خاموش باشد خون گرم و پرحرارتى را در عروق رزمندگان به حركت درمى‏آورد. شیعه نیز طبق عقیده‏اى كه به وجود امام زنده دارد هر چند او را در میان خود نمى‏بیند، ولى خود را تنها نمى‏داند.

او همواره انتظار بازگشت آن یار سفركرده را مى‏كشد. انتظارى سازنده و اثربخش و حركت‏ آفرین. اثرات روانى این طرز تفكر در زنده نگهداشتن امید در جامعه و وادار ساختن افراد به خود سازى كاملا مشهود است.

 2- پاسدارى از دین خدا و آئین حق

همیشه باید در میان جمع مسلمانان كسى باشد كه مفاهیم فنا ناپذیر تعالیم اسلام را در شكل اصلى‏اش حفظ و براى آیندگان نگهدارى كند. حفظ این آیین اصیل به وسیله یك پیشواى معصوم در سطح جهانى امكان پذیر است، خواه آشكار باشد یا پنهان. سینه امام و روح بلندش مخزن آسیب ‏ناپذیر حفظ اسناد آیین الهى است كه اصالتهاى نخستین و ویژگیهاى آسمانى این تعلیمات را در خود نگهدارى مى‏كند تا دلایل الهى و نشانه‏هاى روشن پروردگار باطل نگردد و به خاموشى نگراید.

3- تربیت گروه شایستگان

معنى غیبت امام این نیست كه او به شكل یك روح نامریى و یا اشعه‏اى ناپیدا درمى‏آید، بلكه او از یك زندگى طبیعى برخوردار است و بطور ناشناخته در میان همین انسانها رفت و آمد دارد و دلهاى بسیار آماده را برمى‏انگیزد و در اختیار مى‏گیرد و بیش از پیش آماده مى‏كند و مى‏سازد. افراد مستعد به تفاوت میزان استعداد و شایستگى خود توفیق درك و سعادت رؤیت آن حضرت را پیدا مى‏كنند كه از جمله آنان مى‏توان بزرگانى چون محقق اردبیلى و سید بحرالعلوم را نام برد.

4- نفوذ گسترده معنوى

وجود امام علیه‏السلام، در پشت ابرهاى غیبت نیز این اثر را دارد كه از طریق اشعه نیرومند و پر دامنه شخصیت‏ خود، دلهاى آماده را در نزدیك و دور تحت تاثیر جذبه مخصوص قرار داده و به تربیت و تكامل آنها مى‏پردازد و از آنها انسانهایى كاملتر مى‏سازد. ما قطبهاى مغناطیسى زمین را با چشم خود نمى‏بینیم ولى اثر آنها روى عقربه‏هاى قطب ‏نما در دریاها راهنماى كشتیهاست. وجود امام علیه‏السلام، نیز در زمان غیبت ‏با امواج جاذبه معنوى خود افكار و جانهاى زیادى را كه در دور یا نزدیك قرار دارند هدایت مى‏كند و از سرگردانى رهایى مى‏بخشد.

5- ترسیم اهداف آفرینش

این جهان و تمام مواهب آن از دیدگاه یك فرد خدا پرست كه با مفاهیمى چون علم و حكمت‏ خداوند آشناست، براى صالحان و پاكان آفریده شده است. باغبان آفرینش جهان پهناور هستى به خاطر همین گروه كه در راس آن وجود مقدس امام علیه‏السلام، است فیض و مواهب خود را همچنان ادامه مى‏دهد. در حدیثى آمده است:

از بركت وجود حجت و نماینده الهى، مردم روزى مى‏برند و به خاطر هستى او آسمان و زمین برپاست.

6- نظارت بر اعمال شیعیان

طبق اعتقاد عمومى شیعه كه در روایات بسیار زیادى در منابع مذهبى آمده است؛ امام به طور مداوم در دوران غیبت مراقب حال پیروان خویش است و طبق یك الهام الهى از وضع اعمال آنها آگاه مى‏گردد و به تعبیر روایات همه هفته برنامه اعمال آنها به نظر ایشان مى‏رسد و از چگونگى رفتار و كردار و گفتار آنها آگاه مى‏گردد.

 قرآن كریم در آیاتى چند كه به چگونگى‏ انقلاب آخرالزمان پرداخته ‏است معیارها و محورهایى را تبیین نموده كه بسیار با اهمیت و درخور تامل است: یكى از این محورها حاكمیت طبقه فرودست و مستضعف است. در طول تاریخ انسان همواره و همیشه ( به ‏جز دوران كوتاهى، آن هم در جوامعى خاص و نه فراگیر و جهانى) مراكز قدرت مالى، سیاسى و نظامى در دست طبقات مستكبر و برترى ‏طلب و سلطه ‏طلبان اجتماعى بوده است كه با دست یازى به منابع ثروت و كالاها و مواد، سلطه خود را بر خلق خدا استوار مى‏ساختند و انسان ها را به دلخواه خود به كار مى‏كشیدند و برده خویش مى‏ساختند. بر اساس وعده‏هاى قرآنى این جریان ناهنجار به ‏طور اصولى و واقعى و نه شعارى و ادعایى، در انقلاب نهایى تاریخ، ره نیستى مى‏پوید و طبقه قدرتمند از اریكه قدرت به زیر افكنده مى‏شوند و فرودستان و ضعیف نگه‏ داشته ‏شدگان مراكز قدرت را در دست مى‏گیرند و به راستى محرومان حاكم مى‏گردند و آرزوى دیرینه همه مصلحان و انسان دوستان و پیامبران، تحققى راستین مى‏یابد. این انقلاب كه به سود طبقه مستضعف صورت مى‏پذیرد، چون انقلاب و رستاخیز قیامت است. چنانكه در قیامت ‏به راستى نیكان و انسان های واقعی به منزلت و جایگاه شایسته خویش دست مى‏یابند و ناانسان هاى انسان‏ نما سقوط مى‏كنند و به كیفر مى‏رسند چنانكه قرآن این ویژگى قیامت را نیك تبیین كرده است «خافضة رافعة‏».( واقعه /‏3)

انقلاب قیامت، گروهى را بالا مى‏برد و فراتر از گروه ها و طبقات قرار مى‏دهد و گروهى را از اریكه قدرت به پایین مى‏كشد و زیردست مى‏سازد؛ انقلاب جهانى و نهایى موعود آخرالزمان نیز چنین است و بدون هیچ كم و كاستى و یا سهل‏انگارى و چشم‏ پوشى، سلطه‏ طلبان قدرتمند را به زیر مى‏افكند و فرودستان محروم را بر مراكز قدرت حاكم مى‏سازد.

در انقلاب نهایى انقلابیون به خاطر معیارهاى دقیق الهى كه بر جان و روان آنها حاكم است و دین ‏باورى راستینى كه در ژرفاى روحشان نفوذ كرده است، هیچ‏ گاه از راه اصلى و الهى خویش غافل نمى‏مانند و جهت‏ حركت ‏خود را تغییر نمی دهند. بنابراین مشكل اصلى انقلاب هاى تاریخ كه پس از رسیدن به قدرت، گذشته خویش را پس پشت مى‏افكنند و به همه معیارها و اصول انقلاب خود پشت مى‏كنند، پیش نمى‏آید و طبقه فرودست انقلابى همواره انقلابى مى‏ماند.

این انقلاب كه در انتظار بشریت است و بشریت نیز در انتظار آن است در این آیه از قرآن مطرح گردیده است:

« و نرید ان نمن على‏الذین استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین.‏» ( قصص/ 5) ؛ ما مى‏خواهیم تا به مستضعفان زمین نیكى كنیم یعنى آنان را پیشوایان سازیم و وارث براى زمین.

چرا برای فرج و ظهور امام زمان علیه السلام باید زیاد دعا کنیم؟؟؟

سه دلیل از قرآن کریم خداوند ما را امر به دعا کرده است:

1. ادعونی استجب لکم:

بخوانید مرا تا شما را اجابت کنم.( سوره مومن آیه 60)

2. اذا سالک عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوة الداع اذا دعان فلیستجیبوا لی ولیومنوا بی لعلّهم یرشدون.

و چون بندگان من از تو سراغ مرا می گیرند، بدانند که من نزدیکم و دعای دعاکنندگان را اجابت می کنم البته در صورتیکه مرا بخوانند. پس باید که آنان نیز دعوت مرا اجابت نموده و باید به من ایمان آورند تا شاید هدایت شوند.(سوره بقره آیه 186)

3. قل ما یعبؤا بکم ربی لولا دعاؤکم.

اگر دعای شما نباشد خدا هیچ اعتنایی به شما نمی کند.(سوره فرقان آیه 77)

سه دلیل از احادیث:

نیازمند بوجود امام باید ابراز نیاز کند

1. شخصی از حضرت زهرا سلام الله علیها سوال کرد: سرورم، چرا حضرت علی علیه السلام حق خود را نگرفتند؟

حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: مثل امام، مثل کعبه است که باید مردم به سراغ او بروند، نه آنکه امام به سراغ مردم برود. (بحارالانوار، ج36،ص35)

با دعا نکردن برای فرج، خود را به هلاکت انداخته ایم.

2. امام حسن عسگری علیه السلام فرمودند:

به خدا قسم(امام زمان علیه السلام) غیبتی طولانی خواهد داشت و از هلاکت نجات نمی یابد مگر کسی که خدا او را در اعتقاد به امامت او ثابت بدارد و به او توفیق دعا برای ظهور و فرج آن حضرت را بدهد.(کمال الدین، ج 2، ص 384)

با دعا نکردن برای فرج، از برکات وجود امام محروم می شویم.

3. امام صادق علیه السلام فرمودند:

اگر شما همه با هم به درگاه الهی ناله کرده و فرج ما را می خواستید، خداوند هم فرج ما را نزدیک می کرد، اما اگر چنین نکنید( سختی غیبت و محرومیت از حضور امام) تا نهایت خود به طول خواهد کشید. (بحارالانوار، ج 52، ص 131)

ما هم به گفته ی  معصومین مان که جز سعادت ما را نمی خواهند گوش می دهیم، بیایید با هم فردا جزء هفتم از قرآن کریم را برای عرض تسلیت به پیشگاه مقدس امام زمان علیه السلام و حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام و سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام بخوانیم و از خدا بخواهیم به حق باب الحوائج امام موسی کاظم علیه السلام خداوند بقیه زمان غیبتش را بر ما ببخشد.

امام زمان علیه السلام فرمودند: برای تعجیل فرج بسیار دعاکنیدزیرا که گشایش کار شماست. قال رسول‌الله (صلی الله علیه و آله):

«مَن ماتَ وَ لمَ یَعرِف اِمامَ زَمانِهِ ماتَ مَیتَةً جاهِلیة »تردیدی نیست كه تمامی مفاهیم و اعتقادات اصیل دینی در اسلام ریشه در قرآن دارد و هیچ باطلی، در این كتاب آسمانی وجود ندارد كه حق تعالی جل جلاله فرموده: «ما قرآن را نازل كردیم و آن‌را محافظت می‌نمائیم.» و در آن همه چیز بیان گردیده و هیچ تر و خشكی نیست مگر اینكه در قرآن آمده باشد. از بیان هیچ نكته‌ای در آن كوتاهی نشده و تمامی وقایع و اتفاقات را تا زمان قیامت كبری و نفخ صور در بر دارد. قرآنی كه آخرین كتاب آسمانی و معجزه جاوید پیامبر اسلام است و بیانگر تمامی مسائل و مباحث و موضوعات مورد نیاز زندگی بشر است مسلما در باره موضوع مهم انقلاب جهانی حضرت ولی‌عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و تحول بزرگی كه در دنیا به وسیله امام زمان و حكومت عدل و داد آن حضرت به وجود خواهد آورد، آیات و بیانات متعددی دارد ولی شناختن معارف این كتاب آسمانی و بهره‌گرفتن از سرچشمه‌های زلال و شیرین آن راهی جز این ندارد كه از مترجمان راستین و بازگوكنندگان وحی و خاندان عصمت (علیهم‌السلام) بیاموزیم كه «لا یمسّه الا المطهرون؛ به قرآن جز پاكیزگان (ائمه معصومین علیهم‌السلام) كسی دست نمی‌یابد»و از امام صادق(علیه‌السلام) روایت شده كه فرمودند: «به خدا سوگند من كتاب خدا را از اول تا به آخر می‌دانم چنانكه گویی در كف دست من است،  در قرآن خبر آسمان و زمین، گذشته و آینده موجود است كه خدای عزوجل فرموده «وَنَزَّلْنَا عَلَیْكَ الْكِتَابَ تِبْیَانًا لِّكُلِّ شَیْءٍ؛ ما قرآن را بر تو نازل كردیم در حالی‌كه بیان و توضیح همه چیز در آن است.»

و نیز امام باقر(علیه‌السلام) فرمودند: هیچ كس جز اوصیای پیامبر(صلی الله علیه و آله) نمی‌تواند ادعا كند كه (علم) تمامی قرآن نزد اوست. با این بیان درمی‌یابیم كه قرآن و اهل بیت(علیهم‌السلام) هیچ گاه از هم جدا نمی‌شوند زیرا كه قرآن بازگوكننده حقانیت و عظمت این خاندان است و مردم را به سوی این حاملان علوم الهی هدایت می‌كندو فقط این چهارده نور پاكند كه حقایق و بطون این معجزه جاوید و این كتاب عظیم آسمانی را می‌دانند اما سنگین‌ترین ضربه‌ای كه پس از رحلت رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) بر پیكر بشریت وارد آمد این بود كه خلافت و جانشینی پیامبر از حاملان وحی و اوصیای واقعی حضرتش غصب گردید و منصب خلافت به دست نااهلان و جاهلان افتاد.

زمانیكه غاصبان بر كرسی جانشینی پیامبر تكیه زدند و امیرالمؤمنین را از حق مسلمش محروم كردند دریافتند كه باید مردم را از دست یابی به سند نورانی حقانیت حضرت امیر و فرزندانش محروم نمایند تا مبادا همه مردم از معارف نورانی قرآن كه همان شناخت معصومین و گنجینه‌داران علوم الهی است بهره‌مند گردند و به عدم حقانیت این ظالمان پی ببرند، لذا قرآنی را كه امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) گردآوری كرده بود و ویژگی‌های زیادی را چون شأن نزول، تأویلات و تطبیقات دربرداشت نپذیرفتند. و بدین ترتیب مردم را از راه یافتن به چشمه‌های زلال وحی بازداشتند و در عوض ظواهری از دین را به قصد فریب خلق الله رواج دادند  از سوی دیگر پول‌های گزافی می‌دادند تا عالم نمایانی از خدا بی‌خبر و مزدور، دروغ‌هایی را به عنوان حدیث در زمینه‌های مختلف از جمله تفسیر و تأویل قرآن جعل می‌كنند و اذهان مردم را از رسیدن به حقایق دور سازند.

در طول تاریخ پیوسته دشمنان حق از انتشار معارف قرآن و آشكار شدن حقایق و اسرار این كتاب آسمانی به روش‌های مختلف جلوگیری كرد تا آنجا كه عده زیادی از اصحاب و شاگردان مكتب اهل بیت كه مفسر و مبین حقایق قرآن بوده‌اند را به شهادت رساندند و یاران و اصحاب پیامبر را از بازگو كردن حقایق قرآن و احادیثی كه خود مستقیماً از آن حضرت شنیده بودند ممنوع كردند. از این رو شیعیان با وجود آن همه مشكلات و موانع علی رغم سخت‌گیری‌های زیاد مخالفان در جهت فراگیری علوم و معارف از ائمه معصومین(علیهم‌السلام) سخت تلاش كرده‌اند و به روایت و تدوین و نشر احادیث مربوط به آن اهتمام ورزیده‌اند كه خوشبختانه مجموعه‌های ارزنده‌ای در این زمینه امروز در دسترس ما قرار دارد كه هر كدام از آن‌ها برای رهیابی به معارف ناب قرآن از اهمیت والایی برخوردار است. با بررسی و تحقیق این مجموعه‌های روایی و احادیث موجود به نكته شگفت انگیزی پی می‌بریم و آن اینكه مسئله مهدویت و حكومت جهانی آن حضرت از چنان اهمیت والایی برخوردار است كه خداوند از تمامی پیامبرانش درباره او و پدران بزرگوارش پیمان گرفت.

آنان‌ كه در این عهد و پیمان استوار بودند در زمره پیامبران اولوالعزم قرار گرفتند و آنان كه در این پیمان اراده نا استوار داشتند از بهشت رانده شدند و  خداوند توبه ایشان را به وسیله تمسك به همین ذوات مقدسه قبول فرمودند و مقام قرب را به ایشان بازگرداند. بنابراین موضوع مهدویت از ابتدای هبوط حضرت آدم تا پایان نبوت حضرت خاتم(صلی الله علیه و آله) در لسان تمامی پیامبران الهی و در تمام كتب آسمانی به چشم می‌خورد و بشارت دادن به حكومت جهانی آن حضرت و استیلای صالحان بر زمین و پادشاهی عدل و داد جزء اصلی متن كتاب‌های آسمانی و برنامه‌های پیامبران بوده و كتب آسمانی همچون قرآن، تورات، انجیل، زبور و ... آكنده از این بشارات است كه انبیاء الهی به امت‌هایشان بیان فرموده‌اند. البته در تعیین مصداق آن مصلح، عبارت‌ها مختلف و الفاظ متفاوت است ولی اصل ظهور یك مصلح واقعی و تشكیل حكومتی واحد كه از مرز عدالت بیرون نرود، مورد قبول تمام ملل و ادیان آسمانی و غیر آسمانی عالم است همچنین قرآن كریم نیز در بیش از یكصد و سی آیه به این معنا اشاره فرموده و اعلام داشته كه اراده و خواست خداوند متعال بر این است كه دوران حكومت‌های ظالم و ستمگر به پایان رسد و بساط پیروان آن‌ها را برچیده شود و حتما بندگان صالح خویش را در سراسر دنیا حكومت دهد. تا قوانین اسلام را به طور كامل و همه جانبه در این كره خاكی اجرا سازند و سعادت بشر را تضمین و تأمین نمایند.

ما در این مجموعه تلاش كرده‌ایم آیات قرآنی را كه در رابطه با غیبت، ظهور و تشكیل حكومت جهانی آن حضرت تأویل و تفسیر شده، به صورت موضوعی دسته بندی كنیم تا استفاده و بهره‌مندی این آیات برای خوانندگان و محققان محترم آسان گردد.

به امید روزی كه حضرت ولی‌عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از زندان غیبت به در آید و عالم به نورش روشن شود.

انتظارفرج

یكى از شرایط حضور در حكومت بقیة‏الله و توفیق دیدار با آن حضرت انتظار فرج است؛ یعنى آمادگى كامل براى پذیرش حكومت حق و آراستن به آنچه كه مهدى علیه السلام می گوید و می ‏خواهد. انتظار فرج یعنى نفى هر گونه سلطه از بیگانگان و مبارزه با افكار انحرافى و فساد اخلاق و در یك كلام، انتظار فرج یعنى بیزارى از دشمنان خدا و پیامبر و معصومین قدس سرهما .

بى سبب نیست كه انتظار از بهترین اعمال شمرده شده است، بلكه فرد منتظرِ دولت مهدى همانند كسى است كه در پیش روى رسول خدا شهید گشته و در خون خود غلتیده است و اگر بر همان حالت انتظار از دنیا برود بسان كسى باشد كه در خیمه مهدى فاطمه علیه ‏السلام می باشد.

ابو بصیر از امام صادق روایت كرده كه آن حضرت روزى فرمود: آیا شما را خبر ندهم به چیزى كه خداوند عملى را بدون آن از بندگانش قبول نمی ‏كند؟ گفتیم: آرى. فرمود: شهادت بر وحدانیت خدا و رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و اقرار به آنچه كه خداوند فرموده، از دوستى ما و بیزارى از دشمنان و اطاعت و پیروى از ما. نیز داشتن ورع و پرهیزكارى و انتظار كشیدن براى قائم علیه السلام . آنگاه فرمود:به درستى كه براى ما دولتى است، خداوند آن را هر زمانى كه اراده كند برقرار می سازد. سپس افزود: هر كس كه دوست دارد از یاران قائم علیه السلام ما باشد باید در انتظار به سر برد و خود را به ورع و محاسن اخلاق بیاراید، و اگر در همان حال بمیرد براى او اجرى همانند كسى است كه آن حضرت را درك كرده باشد.

« امام مهدی (عج) در رویات »

مؤلف كتاب گران سنگ انیس الاعلام مرحوم جدید الاسلام كه یكى از كشیشان مسیحى بوده و از اطلاعات گسترده اى برخوردار بوده است و پس از تحقیقات بسیارحقیقت ناب و هدایت راستین را در مكتب تشیع یافته و بدان مى گرود; مى نویسد: در میان تمام اقوام و ملل یكتاپرست جهان دو موضوع مورد اتفاق و تایید همگان است و هیچ كس در آنها خدشه نكرده است: نخست مسئله توحید و وحدانیت پروردگار هستى و دیگر موعود نجات بخش.
در پى این گفتار برآن شدیم تا برخى از احادیث شعیه و سنى پیرامون مهدى آل محمد علیهم السلام را كه در آنها به نام مبارك آن حضرت تصریح شده است، حكایت كنیم تا جلابخش جان افسردگان گردد و كافر پیشه گان را حجت و برهان.

مهدى در روایات شیعه

درمنابع و مصادر روایى و حدیثى شیعه همچون كتاب ارزشمند كافى، كتاب الغیبة طوسى و نعمانى و . . . روایات بسیارى وجود دارد كه امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ در موقعیتها و مناسبتهاى گوناگونى در مورد حضرت مهدى ـ علیه السلام ـ سخنانى بیان فرموده اند و این نشانگر اهمیّت و حساسیت این مطلب از دیدگاه آنان است.

و اگر در برخى روایات به طور سربسته این مطلب بیان شده است این بخاطر شرایط و محدودیت هاى آن زمان مى باشد بگونه اى كه به عدّه اى از آن بزرگواران اجازه نمى دادند تا این اصل عقیدتى، اجتماعى و دینى را بصورت روشن ترى بیان كنند.

در این باره به شاخه گلى از بوستان گفتار رسول خدا ـ صلى الله علیه و آله ـ و دیگر معصومان ـ علیهم السلامـ اشاره مى كنیم:

پیامبر ـ صلّى اللّه علیه وآله

1ـ قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه وآله: المهدی ـ علیه السلام ـ من ولدی اسمه اسمی وكنیته كنیتی أشبه النّاس بی خلقاً وخلقاً تكون له غیبة وحیرة تضل فیه الأُمم ثمّ یقبل كالشهاب الثاقب فیملأها عدلاً وقسطاً كما ملئت ظلماً وجورا.

رسول خدا فرمودند: مهدى ـ علیه السلام ـ از فرزندان من است اسمش اسم من است و كنیه اش كنیه ى من، از نظر اخلاق و خلقت از همه مردم به من شبیه تر است. براى او غیبت و حیرتى است كه امّتهایى در آن دوران گمراه مى شوند سپس ظاهر مى شود همچون شهابى كه روشنایى مى دهد و بسرعت حركت مى كند و زمین را از عدل و قسط پر مى كند بعد از آن كه از ظلم و جور پر شده باشد .

2ـ و عن أبی عبد اللّه علیه السلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه وآله: طوبى لمن أدرك قائم أهل بیتی وهو مقتد به قبل قیامه یأتمّ به وبأئمة الهدى من قبله ویبرئ الى اللّه من عدوّهم أُولئك رفقایی وأكرم أُمّتی علیّ.

پیغمبر اكرم ـ صلّى اللّه علیه وآله ـ فرمود: خوشا بحال كسى كه قائم اهل بیت مرا درك كند و به او اقتدا كند قبل از قیامش، پیرو او و تابع ائمه ى هدایت قبل از او باشد و از دشمنان ایشان به سوى خدا پناه آورد ایشان رفیقان من هستند و گرامیترین افراد امّت، نزد من مى باشند.

حضرت امیر مؤمنان على (علیه السلام)

حضرت مولى الموحدین على بن ابى طالب (علیه الصلاة والسلام) ضمن خطبه اى در ستایش پیامبر ـ صلّى اللّه علیه وآله ـ فرمودند:

1ـ فنحن أنوار السموات والأرض وسفن النجاة وفینا مكنون العلم وإلینا مصیر الأُمور وبمهدّینا تقطع الحجج فهو خاتم الأئمة ومنقذ الأُمّة ومنتهى النور وغامض السرّ، فلیهنأ من استمسك بعروتنا وحشر على محبّتنا.

ما نورهاى آسمان و زمین و كشتیهاى نجات هستیم. دانش، در ما نهان است و ما گنجینه ى آنیم و سرانجام كارها بسوى ماست و مهدى ما، آخرین حجّت است. او آخرین امام معصوم، نجات بخش امّتها، آخرین نور رسالت و امامت و معمّاى پیچیده ى آفرینش است. گوارا باد آنان را كه به رشته محبّت و ولایت ما چنگ زده و با محبّت ما محشورند.

نیز حضرت جواد ـ علیه السلام ـ از پدران گرامیشان آورده است كه امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ فرمود:

2ـ «للقائم منّا غیبة أمدها طویل كأنّی بالشیعة یجولون جولان النعم فی غیبته. یطلبون المرعى فلا یجدونه ألا فمن ثبت منهم على دینه ولم یقس قلبه لطول أمد إمامه فهو معی فی درجتی یوم القیامة».

براى قائم ما غیبتى بسیار طولانى است و من شیعیان را مى نگرم كه در غیبت او بسان گلّه بدون شبان سرگردان دنبال چراگاهند و نمى یابند. آگاه باشید كه هر كس از اینان بر دین خویش استوار باشد و بخاطر غیبت طولانى آن حضرت قلبش سخت نگردد چنین كسى با من است و در قیامت در درجه ى من.

حضرت فاطمه سلام اللّه علیها

عن جابر بن عبداللّه الانصارى قال دخلت على فاطمة ـ علیها السلام ـ وبین یدیها لوح فیه أسماء الأوصیاء من ولدها فعددت أثنى عشر آخرهم القائم ـ علیه السلام ـ ثلاثة منهم محمد وثلاثة منهم علیّ.

جابربن عبدالله انصارى مى گوید: خدمت حضرت فاطمه ـ علیها السلام ـ رسیدم، در دستان آن حضرت لوحى را دیدم كه نام تنى چند از فرزندانش را كه از جانشینان پیامبر ـ صلى الله علیه و آله ـ بودند در آن دیدم، شمردم دوازده نفر بودند و آخرین آنها قائم ـ علیه السلام ـ بود، سه نفر از آنها محمد و سه نفر على در آنها دیده مى شد.

امام حسن مجتبى علیه السلام

امام حسن مجبتى ـ علیه السلام ـ فرمودند: «. . . أما علمتم انّه ما منّا أحد الا ویقع فی عنقه بیعة لطاغیة زمانه إلاّ القائم الذی یصلّى روح اللّه عیسى بن مریم خلفه، فإنّ اللّه عزّ وجلّ یخفى ولادته ویغیب شخصه لئلاّ یكون لأحد فی عنقه بیعة إذا خرج ذاك التاسع من ولد أخی الحسین ابن سیّدة الاماء یطیل اللّه عمره فی غیبته، ثمّ یظهره بقدرته فی صورة شابٍّ ابن دون أربعین سنة، ذلك لیعلم انّ اللّه على كل شیء قدیر».

مردم! آیا نمى دانستید كه هر كدام از ما خاندان وحى و رسالت مجبور به بیعت با حكمران طغیانگر زمان خود مى شویم مگر قائم ـ ارواحنا فداه ـ كه حضرت عیسى بن مریم روح اللّه به او اقتدا مى كند و نماز مى خواند چرا كه خداوند ولادت او را مخفى و شخص او را نهان مى دارد تا هنگامى كه به دستور او ظهور كند بیعت قدرتمدارى را به گردن نداشته باشد او نهمین امام معصوم از نسل برادرم حسین ـ علیه السلام ـ است و فرزند بهترین كنیزان. خداوند در غیبت او عمر او را طولانى مى كند و سپس به قدرت خویش او را در چهره ى جوانى كمتر از چهل سال ظاهر مى سازد تا همگان بدانند كه خداوند بر هر كارى تواناست.


امام حسین علیه السلام

حضرت سیدالشهداء ـ علیه السلام ـ فرمود:

1ـ لو لم یبق من الدنیا إلاّ یوم واحد لطوّل اللّه عزّ وجلّ ذلك الیوم حتّى یخرج رجل من ولدى یملأها عدلاً وقسطاً كما ملئت جوراً وظلمًا، كذلك سمعت رسول اللّه صلى اللّه علیه وآله یقول.

اگر از عمر این جهان تنها یك روز باقى مانده باشد خداوند آن روز را طولانى مى سازد تا مردى از فرزندان من ظهور كند و جهان را همانگونه كه از ظلم و جور لبریز گشته است از عدالت پر سازد. این واقعیت را همین گونه پیامبر خدا ـ صلّى اللّه علیه وآله ـ فرمود.

و نیز از آن حضرت نقل شده كه فرمودند:

2ـ لو قام المهدی لأنكره الناس، لأنّه یرجع إلیهم شابّاً وهم یحسبونه شیخاً كبیراً.

اگر مهدى ـ علیه السلام ـ قیام كند مردم او را انكار مى كنند و نمى شناسند زیرا آن حضرت در اوج جوانى ظهور مى كند و حال آنكه آنها مى پندارند كه او پیر و كهنسال است.

حضرت سجّاد علیه السلام

بعد از شهادت سیدالشهداء ـ علیه السلام ـ در شام حضرت سجّاد ـ علیه السلام ـ در روز جمعه اى كه یكى از سردمداران یزید خطبه ى شوم خود را مى خواند، امام سجاد ـ علیه السلام ـ در آنجا بپا خواست و او را با تندى خطاب كرد و بعد مطالبى ایراد نمود; از آن جمله فرمود:

1ـ «أیّها الناس! أعطینا ستّاً وفضّلنا بسبع، أعطینا العلم والحلم والسماحة والفصاحة والشجاعة والمحبّة فی قلوب المؤمنین وفضّلنا بأنّ منّا النبیّ المختار ومنّا الصدّیق ومنّا الطیّار ومنّا أسد اللّه وأسد رسوله ومنّا سبطی هذه الأُمّة ومنّا مهدیُّ هذه الأُمّة . .

هان اى مردم! خدا به ما شش ویژگى عطا فرموده و با شش امتیاز ما را بر همگان فضیلت و برترى بخشیده است خدا به ما نعمت گران بهاى دانش، بردبارى، سخاوت، فصاحت و شجاعت عنایت فرمود; و بذر مهر و محبّت ما را بر دلها و قلبهاى باایمان افشانده است. و نیز ما را به هفت ویژگى برترى و فضیلت بخشیده است پیامبر برگزیده ى خدا از ماست و صدّیق امّت امیر مؤمنان و جعفر طیّار و حمزه شیر خدا و پیامبر و دو نواده ى گرانمایه ى پیامبر حسن و حسین ـ علیها السلام ـ و مهدىّ این امّت از ماست.

و نیز آن حضرت فرمودند:

2ـ القائم منّا تخفى ولادته على النّاس حتّى یقولوا: لم یولد بعد، لیخرج حین یخرج ولیس لأحد فی عنقه بیعة.

قائم كه از ماست ولادت او بر مردم مخفى مى ماند به گونه اى كه مردم مى گویند: او هنوز بدنیا نیامده است تا بدینگونه ظهور كند و به هنگامه ى ظهور، بیعت هیچ كس را بر عهده نداشته باشد.

امام محمّد باقر علیه السلام

ابو جارود از امام باقر ـ علیه السلام ـ آورده است كه روزى به من فرمود:

1ـ «یا أبا جارود! إذا دار الفلك وقال الناس: مات القائم أو هلك، بأیِّ واد سلك وقال الطالب: انّى یكون ذلك وقد بلیت عظامه فعند ذلك فأرجوه، فإذا سمعتم به فأتوه ولو حبواً على الثلج».

یعنى اى ابا جارود اگر روزگار به گونه اى بود كه مردم گفتند: «قائم آل محمّد ـ علیهم السلام ـ از دنیا رفته یا به شهادت رسیده و یا سرنوشت او روشن نیست و دیگرى گفت كه از كجا چنین خبرى خواهد بود . . . در همان اوج حیرت و ناامیدى و تردید مردم، تو به ظهور او امیدوار باش و هنگامى كه خبر ظهور او را شنیدى به هر صورت ممكن، حتى خزیدن بر روى برف بسوى او بشتاب».

و همچنین بانوى دانش پژوهى به نام «امّ هانى» مى گوید: بامدادى بر حضرت باقر ـ علیه السلام ـ وارد شدم و گفتم:

2ـ «یا سیدی! آیة فی كتاب اللّه عزّ وجلّ عرضت بقلبى فاقلقتنی واسهرتنی قال: فاسألی یا أُمّ هانی قالت: قلت قول اللّه عزّ وجلّ: (فلا أقسم بالخنّس الجوار الكنّس) قال: نِعْمَ المسألة سألتینی یا أُمّ هانی! هذا مولود فی آخر الزمان، هو المهدی من هذه العترة تكون له حیرة وغیبة یضلّ فیها أقوام ویهتدی فیها أقوام، فیاطوبى لكِ ان أدركتیه ویاطوبى لمن أدركه».

سرورم! آیه اى از قرآن شریف ذهن و فكرم را بخود مشغول داشته و خوابم را ربوده است فرمود: كدام آیه ام هانى، بپرس! گفتم: این آیه ى شریفه (فلا أُقسم بالخنس الجوار الكنّس)فرمود: خوب مسأله اى پرسیدى اى ام هانى این مولودى است در آخر الزمان او مهدى عترت پیغمبر است براى او غیبت و حیرتى است كه گروهى در آن گمراه مى گردند و گروههایى راه حق و هدایت را مى یابند. خوشا بحالت اگر او و زمان او را درك كنى . . . و خوشا بحال آنانكه او را درك كنند.

امام جعفر صادق علیه السلام

از امام صادق ـ علیه السلام ـ روایت شده كه فرمودند:

من أقرّ بجمیع الأئمّة ـ علیهم السلام ـ وجحد المهدی كان كمن أقرّ بجمیع الأنبیاء وجحد محمّداً ـ صلّى اللّه علیه وآله ـ نبوّته. فقیل له: یابن رسول اللّه فمن المهدی من ولدك؟ قال ـ علیه السلام ـ : الخامس من ولد السابع یغیب عنكم شخصه ولا یحلّ لكم تسمیته».

هر كس به همه ى امامان اهل بیت ـ علیهم السلام ـ ایمان آورد و مهدى آنان را نپذیرد بسان كسى است كه به همه ى پیامبران خدا ایمان آورد امّا رسالت آخرین آنان محمّد ـ صلّى اللّه علیه وآله ـ را انكار كرده باشد. از آن حضرت سؤال شد: اى فرزند رسول خدا! مهدى ـ علیه السلام ـ كیست آیا از فرزندان شماست. فرمودند: پنجمین امام از نسل پسرم «موسى» است او از نظرها غایب مى گردد و آوردن صریح نام مقدسش براى شما روا نیست.

امام موسى كاظم علیه السلام

یونس بن عبدالرحمن آورده است كه بر امام هفتم علیه السلام وارد شدم و گفتم: یابن رسول اللّه! أنت القائم بالحق؟ فقال ـ علیه السلام ـ «أنا القائم بالحق ولكنّ القائم الذی یطهّر الأرض من أعداء اللّه ویملأها عدلاً كما ملئت جوراً هو الخامس من ولدی، له غیبة یطل أَمَدُها خوفاً على نفسه، یرتدّ فیها أقوام ویثبت فیها آخرون . . . طوبى لشیعتنا المتمسكین بحبلنا ـ وفی نسخة: بحبّنا ـ فی غیبة قائمنا، الثابتین على موالاتنا والبراءة من أعدائنا أُولئك منّا ونحن منهم، قد رضوا بنا أئمّة ورضینا بهم شیعة وطوبى لهم هم ـ واللّه ـ معنا فی درجتنا یوم القیامة.

سرورم آیا شما قائم به حق هستید فرمود: آرى من قائم به حق هستم امّا آن قائمى كه زمین را از دشمنان خدا پاك مى سازد و آن را همانگونه كه هنگامه ى ظهورش از ستم و بیداد لبریز است از عدل و داد سرشار و مالامال مى سازد، او پنجمین امام از نسل من است. او به فرمان خدا و براى حفظ جان خویش، غیبتى طولانى خواهد داشت به گونه اى كه گروههایى راه ارتداد در پیش مى گیرند و گروهى در دین خدا و اعتقاد به امامت ثابت قدم مى مانند. آنگاه فرمود: خوشا به حال شیعیان ما آنانكه در عصر غیبت قائم ما به ریسمان ولایت و محبّت اهل بیت چنگ زده و بر دوستى ما پایدار بوده و به بیزارى از دشمنان ما استوارند; آنان از ما هستند و ما از آنان، آنان به امامت ما خشنودند و ما به پیروى آنان از اهل بیت پیامبر خویش. راستى كه خوشا به حال آنان! بخداى سوگند كه آنان در روز رستاخیز با ما و در درجه ى ما خواهند بود.

امام على بن موسى الرضا علیه السلام

هنگامى كه دعبل خزاعى آن شاعر اندیشمند اهل بیت ـ علیهم السلام ـ بر حضرت رضا ـ علیه السلام ـ وارد شد و قصیده ى معروف خویش را خواند تا به این شعر رسید كه:

خروج امام لا محالة خارج یقوم على اسم اللّه والبركاتِ

یمیّز فینا كلّ حق وباطل ویجزى على النعماء والنقماتِ

قیام شكوهمند امام راستین از خاندان رسالت كه بى تردید ظهور خواهد نمود در پرتو نام بلند خدا و بركات او در بین ما حق و باطل را از هم جدا مى كند و بر نعمت ها و كردارهاى شایسته و نیز بیدادها و ناهنجاریها كیفر در خور خود را خواهد داد.

امام رضا ـ علیه السلام ـ به شدّت گریست و فرمود:

«یا خزاعی! نطق روح القدس على لسانك بهذین البیتین . . . فهل تدری من هذا الامام؟ ومتى یقوم؟ فقال: لا یا مولای! . . . إلاّ أنّی سمعتُ بخروج امام منكم یطهّر الأرض من الفساد ویملأها عدلاً كما ملئت جوراً.» فقال الامام ـ علیه السلام ـ : یا دعبل الامام بعدی: محمّد ابنی وبعد محمّد ابنه علی وبعد علی ابنه الحسن وبعد الحسن ابنه الحجّة القائم المنتظر فی غیبته المطاع فی ظهوره، لو لم یبق من الدنیا إلاّ یوم واحد لطوّل اللّه ذلك الیوم حتّى یخرج فیملأ الأرض عدلاً كما ملئت جوراً».

اى دعبل خزاعى! روح القدس بر زبان تو این دو بیت را گذارد. آیا مى دانى این امام كیست و كى قیام مى كند؟ پس عرض كرد نه مولاى من! مگر اینكه من شنیده ام امامى از شما خروج مى كند كه زمین را از فساد پاك مى كند و آنرا پر از عدل مى سازد همچنانكه از جور پر شده باشد. پس امام ـ علیه السلام ـ فرمود: اى دعبل! امام بعد از من محمّد پسرم و بعد از محمّد، على پسرش و بعد از على پسرش حسن و بعد از حسن پسرش حجّت قائم است كه در غیبت انتظار او كشیده مى شود و زمان ظهور او از او اطاعت مى شود اگر از دنیا نمانده باشد مگر یك روز خداوند آن روز را آنقدر طولانى مى كند تا او خروج كند و زمین را پر از عدل كند چنانكه از جور پر شده است. بعد در ادامه ى فرمایشاتشان فرمودند كه كسى از وقت ظهور او خبر ندارد و ناگهان به شما ظاهر خواهد شد.

جهت دریافت فایل حضرت مهدی(عج) لطفا آن را خریداری نمایید

قیمت فایل فقط 6,900 تومان

خرید

برچسب ها : حضرت مهدی(عج) , معارف , الهیات , انتظار , امام زمان (عج) , امید بخشیدن به جامعه , پاسدارى از دین خدا و آئین حق , دین خدا , آئین حق , اهداف آفرینش , دانلود حضرت مهدی(عج) , پروژه دانشجویی , دانلود پژوهش , دانلود تحقیق , دانلود پروژه

نظرات کاربران در مورد این کالا
تا کنون هیچ نظری درباره این کالا ثبت نگردیده است.
ارسال نظر