امروز: شنبه 1 دی 1403
دسته بندی محصولات
بخش همکاران
بلوک کد اختصاصی

سازگاری اجتماعی مادران عقب مانده ذهنی

سازگاری اجتماعی مادران عقب مانده ذهنیدسته: روانشناسی و علوم تربیتی
بازدید: 56 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 152 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 139

روابط دچار سردی وتیرگی می‌شود و روابط اجتماعی خانواده نیزمحدود می‌گردد سایر فرزندان دچار مشکلات عاطفی و اجتماعی می‌گردند و بطور کلی بهداشت روانی خانواده که ضامن سلامت کودکان و سرمایه‌های فردیاجتماعی است به شدت به مخاطره می‌افتد هر چند خانواده‌های کودکان معلول فشار روانی بیشتری را تجربه می‌کنند ولی سازگاری زناشویی بالاتری را از خود نشان می‌دهند

قیمت فایل فقط 6,900 تومان

خرید

سازگاری اجتماعی مادران عقب مانده ذهنی

-1- مقدمه

   وجود یك جامعه سالم از نظر بهداشت روان، وابسته به سلامت اجزا کوچکتر آن جامعه مانند مجامع، گروهها و خانواده‌های موجود در آن جامعه است  وجود خانواده‌های سالم ودارای سلامت روان می‌تواند تاثیر بسزایی در سلامت روانی موجود و ایجاد بهداشت روانی در آن جامعه داشته باشد، زیرا نهاد خانواده به خودی خود یک جامعه کوچک است و هر گونه تغییر مثبت یا منفی در آن، در جامعه بزرگ انسانها تاثیر مستقیم و موثر دارد و ثبات و بی‌ثباتی خانواده بطور مستقیم بر ثبات یا بی‌ثباتی جامعه تاثیر دارد.

   کودک عامل گسترش نسل است و تولد هر کودک می‌تواند بر پویایی خانواده اثر بگذارد، والدین و دیگر اعضای خانواده باید تغییرات متعددی را جهت سازگاری با عضو جدید تحمل کنند. تولد یک کودک ناتوان[1] بر خانواده می‌تواند اثرات عمیقی داشته باشد، زیرا خصوصیات کودکان و نوزادان معلول[2] حدود انتهایی رفتار است و از آنجایی که معلولیت و رفتارهای ناشی از آن امری ثابت و پایدار می‌باشد، این امر بر تعاملاتی که کودک با والدین و خواهران و برادران خود دارد، تاثیر می‌گذارد (هالاهان وکافمن[3]، 1998).

مراقبت‌های اضافی که برخی از کودکان معلول به والدین تحمیل می‌کنند، برنحوه تعامل والدین تاثیر می‌گذارد. بروز معلولیت در فرزندان اختلالات عاطفی و مشکلات اقتصادی زیادی را در خانواده ایجاد می‌کند، بنحوی که یكایك افراد خانواده دچار بحرانهایی ناشی ازوجود فرد معلول می‌شوند.

   روابط دچار سردی وتیرگی می‌شود و روابط اجتماعی خانواده نیزمحدود می‌گردد. سایر فرزندان دچار مشکلات عاطفی و اجتماعی می‌گردند و بطور کلی بهداشت روانی خانواده که ضامن سلامت کودکان و سرمایه‌های فردی-اجتماعی است به شدت به مخاطره می‌افتد هر چند خانواده‌های کودکان معلول فشار روانی بیشتری را تجربه می‌کنند ولی سازگاری زناشویی بالاتری را از خود نشان می‌دهند(حسین نژاد، 1375).

   در تحقیق حاضر سعی محقق بر روشن کردن این موضوع است که آیا حضور کودک عقب مانده ذهنی در خانواده می‌تواند بر سازگاری اجتماعی مادران اثرات منفی داشته باشد یا نه؟

2-1- بیان مساله

خانواده یک نظام اجتماعی است که اختلال در هر یک از اجزای و اعضاء آن کل نظام را مختل می‌کند و این نظام مختل شده به نوبه خود اختلالات مربوط به اعضاء را تشدید و مشکلات جدیدی را ایجاد می‌کند. با این نگرش، معلولیت یکی از فرزندان، برتمامی خانواده و کارکردهای مختلف آن و بر یکایک اعضاء تاثیر غالبا منفی باقی می‌گذارد. به عبارت دیگر معلولیت فرزندی در خانواده، مانع از آن می‌شود که خانواده بتواند کارکردهای متعارف خود را بنحو مطلوب داشته باشد.

   از جمله این کارکردها تامین موجبات رشد و پرورش شخصیت فرزندان‌، تأمین محیطی دلپذیر برای اعضاء و ایجاد پایگاهی برای برقراری روابط اجتماعی خانواده با دیگران می‌باشد. خانواده پایگاهی برای برقراری ارتباطات اجتماعی است و برقراری ارتباط با دیگران در استحکام شبکه خویشاوندی سهم بسزایی دارد (ناصرشریعتی وداورمنش، 1374ص 117-116).

   همانطور که می‌دانیم انسان عادی برای حفظ و تطابق خود با محیط از انواع روشهای خودآگاه و مکانیسم‌های دفاعی کمک می‌گیرد. ولی هر انسانی در برابر فشارها و عواملی که سبب ایجاد تنش و فشار روانی در او می‌شود، دارای آستانه تحمل است و چنانچه فشارهای محیطی او بیش از اندازه شود، در نقطه‌ای تعادل روانی او به مخاطره می‌افتد (اسلامی‌نسب، 1373ص33).

   با به دنیا آمدن کودک ناتوان فشارهایی بر والدین وارد می‌گردد که موجب بر هم خوردن آرامش و انسجام خانواده می‌شود، در نتیجه سازش یافتگی آنان را تحت تاثیر قرار میدهد.

   فابر[4] (1975) خاطر نشان می‌سازد که در اثر وجود کودک عقب مانده ذهنی انواع فشارهای زیر به والدین و سایر اعضای خانواده تحمیل می‌شود:

1) به تعویق افتادن تحول روانی سایر فرزندان

2) محدود شدن پیشرفت خانواده

3) وقوع بحرانهایی مانند مشکلات زناشویی، طلاق، افسردگی والدین

4) بروز احساساتی از قبیل خشم، ناامیدی و احساس گناه (ترنبول وترنبول[5]، 1990 به نقل از شریفی‌درآمدی ص64).

   رزنبرگ ورابینسن (1990) به تاثیر شرایط خانواده بر سازگاری با تولد کودک معلول اشاره می‌نماید. آنها خاطر نشان می‌سازند. خانواده‌هایی که از نظر وضعیت آموزشی، تربیتی و فرهنگی در وضعیت مناسبی نیستند و از امکانات حمایتی برخوردار نباشند و شرایط اقتصادی بدی داشته باشند، فرایند سازگاری را بخوبی طی نمی‌کنند و دچار ناراحتی می‌شوند (به نقل از ماهر،1377).

البرزی (1375) درباره تاثیر کودک عقب مانده ذهنی بر والدین و رویارویی پدر و مادر با کودک عقب مانده ذهنی نشان میدهد که والدین به واکنشهای مختلفی دچار می‌شوند که عبارتند از:احساس خجالت (41درصد)، احساس گناه (37درصد)، پنهان کردن فرزند (10درصد).

   خانواده در ارتباط با داشتن چنین فرزندی فشارهایی را تحمل میکند که از جمله آن مواردی از قبیل نگرانی برای فرزند (87درصد)، آزردگی عصبی (2/53درصد)، تاثیر بر روابط خانواده (23درصد)، اختلاف زناشویی (18درصد) اشاره نمود (شریفی‌درآمدی، 1381ص165-164).

   فابر (1959) یکی از اولین پژوهشگرانی است که انواع استرس ایجادشده در خانواده که ناشی از پی بردن به معلولیت کودک است را مورد بررسی قرار میدهد. یکی ازرایج ترین این استرس‌ها، واکنش اندوه است. این واکنش سمبل یا نشانه مرگ کودک طبیعی است. بعبارت دیگر، داشتن کودک معلول نشانه از دست دادن یک کودک طبیعی است. آگاهی از اینکه کودک آنها با مشکل متولد شده است و این مشکل ادامه خواهدیافت، فرایندی از اندوه را موجب میشود که شبیه اندوهی است که اعضاء خانواده کودک در حال فوت با آن روبرو است.

   فابر اشاره می‌کند که وجود کودک معلول اغلب موجب اختلال در رشد و تعالی خانواده نیز می‌شود. او ویژگی بحرانی که خانواده با آن روبرو است را مانند یک توقف در چرخه زندگی خانواده تعریف می‌کند که در اثر آن :

الف) رشدوتکامل خانواده کند می‌شود

ب) هماهنگی میان و ظایف اعضاء خانواده مختل می‌گردد، در حالیکه در شرایط عادی این هماهنگی موجب رشد و تکامل خانواده می‌شود (ملك‌پور، 1369).

   از عوامل فشارزا بر خانواده و والدین کودکان معلول، عوامل غیر اجتنابی هستند که در برابر فعالیتها و اهداف خانواده موانعی را بوجود می‌آورند، این عوامل مشقت‌های عمومی هستند که با فعالیتهای تفریحی، فرصتهای شغلی و فعالیتهای مربوط به سازمان خانواده مرتبط هستند. مک کابین و همکاران معتقدند که هم میزان و هم انعطاف تفریح و فراغت[6] در این خانواده‌ها کاهش می‌یابد و به همان صورت نیز به دلیل کارهای زیاد مسایل زمانی کاهش پیدا می‌کند. عوامل فشارزای دیگر ناشی از زندگی اجتماعی خانواده[7] می‌باشند (حسین‌نژاد، 1375).

کازات و ماروین (1984)، فابر (1959) واکنش‌های منفی که والدین از دوستان و همسایگان مشاهده می‌کنند و همچنین خجالت و احساس شرم والدین و یا خواهران و برادران به خاطر فرزند یا برادرشان، همچنین ترس از حوادث و تصادفات نیز میتواند منجر به انزوای اجتماعی خانواده گردند (دارلینگ و سلیگمن، 1989به نقل از ایلالی،1376). 

   در خانواده‌های كودكان معلول مادر بیشترین دشواری و فشار را در نگهداری كودك تجربه می‌كند. با حضور كودك معلول در خانواده مادر دیگر قادر نیست مانند قبل كارهایی مثل آماده كردن غذا، شستن لباسها، خرید هفتگی خانه و كمك در تكالیف مدرسه را بخوبی انجام دهد. زمانی را كه صرف افراد دیگر خانواده می‌كرد، كاهش می یابد. زیرا بیشتر وقت او صرف مواظبت و تامین احتیاجات كودك معلول می‌شود. با دور شدن مادر از كارهای قبلی، سایر اعضای خانواده بیشتر احساس مسولیت می‌كنند. ممكن است برای افراد دیگر خانواده، سازگاری با فشارها و امور جدید كه ناشی از وجود كودك معلول است، بسیار مشكل باشد (ادیب‌سرشكی، 1380ص132).

3-1-اهمیت وضرورت

   یكی از مهمترین لوازم سلامت روانی، وجود محیط خانوادگی سالم است. این محیط زندگی را می‌توان طوری تنظیم كرد، كه هر چند در بهبود وضع افراد، موثر نباشد لااقل موجب تخریب آنها نگردد. در جامعه ما اعتقاد بر این است كه حمایت از نظام اجتماعی، حمایت از همه اعضای آن می‌باشد.

با توجه به آمار دانش‌آموزان در سال 1370 كه حدود 15میلیون نفر برآورد شده[8] وبا توجه به متوسط درصد انواع دانش‌آموزان استثنایی، لذا تخمین زده می‌شود در كشور حدود 2میلیون دانش‌آموز استثنایی وجود دارد (سیف‌نراقی، 1380ص18).

   بنابراین تعداد قابل توجهی از خانواده‌ها در جامعه ایرانی از اثرات منفی داشتن یك كودك معلول و همچنین از بار مراقبتی بسیار زیاد، فشارهای روانی، اجتماعی و مالی ناشی از داشتن یك كودك معلول رنج می‌برند، كه این عوامل می‌توانند، ثبات خانوادگی را برهم‌زده و باعث برهم ریختگی سازمان خانواده شوند. ازطرف دیگر بسیاری از متخصصانی كه با افراد معلول و استثنایی كارمی‌كنند به اهمیت توجه به این خانواده‌ها واقف هستند و همچنین اثرات حضور یك كودك معلول را بر پویایی یك خانواده درك می‌كنند. متخصصین كودكان استثنایی از تاثیر منفی و مثبت یك كودك بر خانواده باخبرند (ماهر، 1377ص626).

   مادران با توجه به ساختار شخصیتی خود بیشتر احساس مسولیت و یا گاهی احساس گناه می‌كنند كه این مكانیزم، باعث كسب اطلاعات بیشتر در زمینه ناتوانی و معلولیت فرزند و حمایت افراطی از كودك معلول می‌شود. ازطرفی چون مادران بیشتر وقت و انرژی خود را صرف كودك می‌كنند، بیشتر از پدران با همسایگان، اطرافیان و فامیل ارتباط دارند و در معرض توضیح دادن وضعیت كودك قرار می‌گیرند. مادران بیشتر بر حسب مسایل هیجانی، روابط‌ خانوادگی و خارج از خانواده واكنش نشان می‌دهند (رضازاده، 1379).

   مطالعاتی كه در مورد تاثیر تولد یك كودك مبتلا به ناتوانی بر خانواده انجام گرفته نشان می‌دهد كه در مورد مادران سطوح بالایی از فشار روانی (كازاك و بكمن، 1991)، نشانگان افسردگی و از هم گسیختگی خانوادگی (بریستول‌گالا و كراسكوپلور،1980) و همچنین فرصت كمتری برای خود و همچنین سلامت جسمی و خلقیات سطح پایین دارند (هولروید،1974 به نقل از منصف‌زاده، 1377).          

   درمطالعه‌ای كه در مورد مشكلات روانی-اجتماعی خانواده‌های كودكان معلول انجام گرفت نشان داده شده كه والدین كودكان عقب مانده ذهنی و جسمی، روان‌رنجوری بیشتری را نسبت به خانواد‌های عادی داشتند و سازگاری زناشویی در خانواده‌های عقب مانده ذهنی پایین‌تر بود (سینگ‌های[9]، گویال[10]، پرشاد[11]، سینگ‌های، والیا[12]،1990).

   وقتی والدین با عقب ماندگی فرزند خود روبرو می‌شوند به دنبال جایی یا کسانی می‌گردند که آنان را در چگونگی برخورد و سازگاری با این پدیده راهنمایی نمایند. وظیفه ما کمک به والدین در جهت سازگاری و از طرفی کمک در جهت یافتن علت به منظور رهایی از احساس گناه و یا اختلافات زناشویی و غیره است (یعقوبی، 1372).

   با توجه به مطالبی که مطرح شد تحقیق حاضر به مقایسه سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی آموزش‌پذیر با مادران کودکان عادی خواهد پرداخت. در این پژوهش سازگاری اجتماعی در هفت بعد (انجام وظایف روزمره، شرکت در فعالیتهای اجتماعی و فوق‌برنامه، روابط خویشاوندی، روابط زناشویی، نقش‌ والدینی، روابط خانوادگی، موقعیت اقتصادی بررسی خواهد شد.

   مادر نقش اساسی در حفظ تعادل روانی- اجتماعی خانواده دارد و ایجاد تنش و فشار در مادر بر سایر اعضای خانواده اثر می‌گذارد و با توجه به اینکه مادر نقش مهمی در سلامت روان اعضای خانواده دارد پرداختن به وضعیت مادران اهمیت زیادی دارد و همچنین با توجه به اینکه در مورد سازگاری مادران کودکان عقب مانده ذهنی تحقیق صورت نگرفته است، بررسی در این زمینه ضروری به نظر می‌رسد.

4-1-اهداف كلی

1-ارزیابی سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر و مقایسه آن با سازگاری اجتماعی مادران کودکان عادی شهر كاشان

1-4-1-اهداف جزئی

تعیین ارتباط بین سازگاری اجتماعی با متغییرهای سن کودک، سن مادر، سطح تحصیلات مادر، طول مدت ازدواج، تعداد فرزندان و رتبه تولد فرزند درمادران کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر شهر کاشان

5-1- فرضیه‌های پژوهش

1-سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی کمتر از مادران کودکان عادی است.

2-سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی در انجام وظایف روزمره کمتر از مادران کودکان عادی است.

3-سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی در فعالیتهای اجتماعی و فوق برنامه کمتر از مادران کودکان عادی است.

4-سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی در روابط با خویشاوندان کمتر از مادران کودکان عادی است.

5-مادران کودکان عقب مانده ذهنی در روابط زناشویی مشکلات بیشتری نسبت به مادران کودکان عادی دارند.

6-مادران کودکان عقب مانده ذهنی در نقش والدینی مشکلات بیشتری نسبت به مادران کودکان عادی دارند.

7-از نظر سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی در روابط خانوادگی بیشتر از مادران کودکان عادی دچار مشکل هستند.

8-از نظر سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی در وضعیت اقتصادی بیشتر از مادران کودکان عادی دچار مشکل هستند.

سوال‌های پژوهش

1- آیابین سن كودك و سازگاری اجتماعی مادران كودكان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر رابطه وجود دارد ؟

2- آیابین سن مادر و سازگاری اجتماعی مادران كودكان عقب مانده ذهنی آموزش ‌پذیر رابطه وجود دارد ؟

3- آیابین سطح تحصیلات مادر و سازگاری اجتماعی مادران كودكان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر رابطه وجود دارد ؟

4- آیابین طول مدت ازدواج و سازگاری اجتماعی مادران كودكان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر رابطه وجود دارد ؟

5- آیا بین تعداد فرزندان و سازگاری اجتماعی مادران كودكان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر رابطه وجود دارد ؟

6- آیابین رتبه تولد فرزند و سازگاری اجتماعی مادران كودكان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر رابطه وجود دارد ؟

6-1-تعریف واژه‌ها

1-6-1-سازگاری اجتماعی

تعریف نظری: سازگاری اجتماعی در اصطلاح، مراوده بین فرد و محیط اجتماعی تعریف شده است (ویزمن وپی‌کل، 1974). آرامش روانشناختی، کارایی شغلی، نشانه‌های جسمی و پذیرش اجتماعی از شاخص‌های سازگاری اجتماعی هستند (شوهان،1993).

تعریف عملیاتی: نمره‌ای که فرد در مقیاس سازگاری اجتماعی ویزمن و پی‌کل بدست می‌آورد وخرده مقیاسهای این آزمون شامل: انجام وظایف روزمره، شرکت در فعالیتهای اجتماعی و فوق‌برنامه، روابط خویشاوندی، روابط زناشویی، نقش‌ والدینی، روابط خانوادگی، موقعیت اقتصادی می‌شود.

2-6-1-عقب مانده ذهنی

تعریف نظری: مهمترین مشخصة عقب ماندگی ذهنی، كاركرد ذهنی عمدتاً پایین‏تر از متوسط است كه با محدودیت‏های مهم در كاركرد انطباقی در حداقل دو مورد از مهارت‏های سازشی زیر همراه است:

مراقبت از خود، زندگی خانوادگی، مهارت‏های اجتماعی و میان فردی، بهره برداری از منابع اجتماعی، خودگردانی، مهارت‏های كاركردی تحصیلی، كار، اوقات فراغت، بهداشت و ایمنی.  سن شروع اختلال باید پیش از هجده سالگی باشد (انجمن روانپزشكی آمریكا، 1994ترجمه نیكخو، 1373).

3-6-1 عقب مانده ذهنی آموزش پذیر

تعریف نظری: افراد این سطح از عقب ماندگی طی سالهای پیش دبستانی مهارتهای اجتماعی و ارتباطی را كسب می‌كنند و در سالهای آخر نوجوانی می‌توانند مهارتعای تحصیلی حدود كلاس ششم را كسب كنند. در سالهای بزرگسالی معمولا مهارتهای اجتماعی و شغلی كافی را پیدا می‌كنند (انجمن روانپزشكی آمریكا، 1994ترجمه نیكخو، 1373).

تعریف عملیاتی: در این پژوهش به کودکی که بهره هوشی او بین 50 تا 70 باشد اطلاق می‌شود. بهره هوشی در پرونده تحصیلی او ثبت شده و جزء دانش آموزان عقب مانده ذهنی آموزش پذیرطبقه بندی شده باشد.

4-6-1-كودكان عادی

تعریف نظری: دانش‌آموزی كه به ظاهر نقص جسمی، روانی و شناختی قابل ملاحظه‌ای نداشته و در مدارس عادی به تحصیل مشغول است (رضازاده، 1379).

تعریف عملیاتی: منظور دانش‌آموزی است كه در مدارس عادی شهر كاشان در مقطع راهنمایی به تحصیل مشغول است.

5-6-1-مادر

کسی که کودک را به دنیا آورده و در حال حاضر کودک با او زندگی می‌کند.

فصل دوم

پیشینه تحقیق

چهار چوب پنداشتی

مروری بر مطالعات پیشین

1-2-چهار چوب پنداشتی

این فصل مشتمل بر چهار چوب پنداشتی و مروری بر مطالعات انجام شده می‌باشد.

چهار چوب پنداشتی این پژوهش بر اساس مفاهیم عقب ماندگی ذهنی و سازگاری اجتماعی است.

 عقب ماندگی ذهنی بیماری نیست؛ بلكه حاصل یك فرایند بیمارگونه در مغز و با محدودیت در كاركرد هوشی و انطباقی است. علت عقب ماندگی ذهنی غالبا نا‌مشخص می‌ماند و پیامدها‌ی آن در مشكلات بیمار در كاركرد هوشی و مهارت‌های زندگی تظاهر می‌كند.

   در میانه دهه 1800 بسیاری از كودكان مبتلا به عقب ماندگی ذهنی به مؤسسات شبانه‌روزی و بر اساس این باور كه اگر این كودكان آموزش جدیدتری دریافت كنند، خواهند توانست به خانواده‌های خود باز گردند و در جامعه در سطحی بالاتر فعالیت نمایند، سپرده شدند. این مؤسسات شبانه‌روزی وی‍‍ژه كودكان مبتلا به عقب ماندگی در اواسط دهه 1900 به اوج خود رسید. آگاهی مردم از شرایط پرازدحام، غیر‌بهداشتی و در مواردی توام با سوء رفتار مؤسسات به طلوع نهضت مؤسسه‌زدایی منجر گردید. از اواخر دهه 1960، كودكان معدودی به مؤسسات شبانه روزی سپرده شده‌اند و مفهوم وارد كردن در محیط مدارس و بهنجارسازی در موقعیت‌های زندگی بین گروههای طرفدار و اكثر مردم بارزتر شده است.

   پس از تصویب قانون عمومی 142-94 (قانون آموزش برای همه) در 1975، سیستم مدارس عمومی موظف شده‌اند كه خدمات آموزشی مناسب برای كودكان مبتلا به ناتوانی فراهم كنند. این قانون در سال 1990 تعدیل و گسترده شد. در حال حاضر پیش بینی آموزش عمومی برای همه كودكان از جمله كودكان مبتلا به ناتوانی از نظر قانون الزامی است و باید در محیطی با كمترین میزان محدودیت ارایه شود.

   علاوه بر سیستم آموزشی، سیستم‌های زیادی برای حمایت از كودكان مبتلا به عقب ماندگی ذهنی بوجود آمده‌اند در بین آنها انجمن كودكان استثنایی و انجمن ملی برای شهروندان عقب مانده مشهورترند. شاخص‌ترین سازمان حمایتی در این زمینه انجمن آمریكایی عقب ماندگی ذهنی است كه در آموزش عموم مردم در مورد عقب ماندگی ذهنی و نیز حمایت از پژوهش و تصویب قوانین در ارتباط با عقب ماندگی ذهنی بسیار مؤثر بوده است (كاپلان سادوك،1993 به نقل از پورافكاری،1382ص339).

   افزایش علاقه به قرار دادن كودكان استثنایی در كنار كودكان عادی در طول سه دهه گذشته نمایانگر این احساس در جامعه است كه همه افراد جدای از شرایط ویژه‏ای كه دارند باید فرصتها و مجال‏هایی را جهت شكوفا ساختن هر چه بیشتر توانایی‏های خود در اختیار داشته باشند (كرك و كالاگر[13]، 1993 به نقل از كجباف، 1377).

   والدینی كه باید با مشكلات یك كودك مبتلا به معلولیت شدید مقابله كنند، با دو بحران مواجه می‏باشند: اولین، بحران مرگ سمبولیك كودك است كه برایشان اتفاق افتاده است. والدینی كه در انتظار تولد كودكی می‏باشند، به صورت اجتناب‌ناپذیر درباره كودكی كه هنوز متولد نشده است، فكر می‏كنند. آنها هدف‏هایی نظیر موفقیت‏ها، تحصیلات و امنیت مالی برای كودك خود در نظر می‏گیرند. اینگونه والدین پس از مرگ سمبولیك كودك، از بر باد رفتن آرزوها و رؤیاهایشان دچار رنج می‏شوند. بحران دوم كه در واقع با بحران اول متفاوت است، مسأله مراقبت‏های روزانه از كودك استثنایی می‏باشد. این اندیشه كه كودك فرایند طبیعی رشد را طی نخواهد كرد و نخواهد توانست به بزرگسالی مستقل تبدیل شود، بر دوش والدین سنگینی می‏كند بنابراین برخی از خانواده‏ها قادرند خود را با مشكل داشتن كودكی كه دچار عقب ماندگی است تطبیق دهند در حالی كه دیگران دچار آشفتگی می‏شوند (كرك و كالاگر، 1993 به نقل از كجباف، 1377).

مفهوم عقب ماندگی ذهنی از دیدگاه متحولی پیاژه

   حركتی كه در تشخیص عقب ماندگی ذهنی از حدود سال 1940 آغاز شده و همچنان ادامه دارد، براساس نظریة متحولی پیاژه و همكار برجستة او اینهلدر است كه با تحقیقات و پژوهش‏های مستمر، پیشرفت‏های قابل ملاحظه‏ای داشته است. در این نظریه دو مفهوم اساس كار قرار گرفته: تثبیت و چسبندگی.

   وقتی كه وضع عقلی یك كودك عقب مانده را به كمك آزمون‏های عملیاتی تعیین می‏كنیم نشان داده می‏شود كه این كودك، بی‏ چون و چرا در مرحله‏ای از تحول، تثبیت شده است به دلیل اینكه تست‏های غیر عملیاتی زیربنای تحولی و مرحله‏ای ندارند، این واقعیت را نشان می‏دهند. بر پایه استفاده از الگوی تحولی در تشخیص عقب ماندگی ذهنی كه نخستین بار توسط همكار برجستة پیاژه، اینهلدر تحقق پذیرفت تحول روانی در عقب مانده ذهنی عمیق در پایان دورة حسی ـ حركتی، عقب ماندگان ذهنی شدید و نیمه شدید در دورة پیش عملیاتی و عقب ماندگان خفیف در دورة عملیات عینی متوقف می‏شود (رابینسون ورابینسون، 1975 به نقل از كجباف، 1377).

تعریف عقب ماندگی ذهنی

   مهمترین مشخصة عقب ماندگی ذهنی، كاركرد ذهنی عمدتاً پایین‏تر از متوسط است كه با محدودیت‏های مهم در كاركرد انطباقی در حداقل دو مورد از مهارت‏های سازشی زیر همراه است:

مراقبت از خود، زندگی خانوادگی، مهارت‏های اجتماعی و میان فردی، بهره برداری از منابع اجتماعی، خودگردانی، مهارت‏های كاركردی تحصیلی، كار، اوقات فراغت، بهداشت و ایمنی.

 سن شروع اختلال باید پیش از هجده سالگی باشد.

   همچنین سبب شناسی عقب ماندگی ذهنی بسیار متفاوت است و می‏توان آن را به عنوان برآیند عمومی و نهایی فرایندهای آسیب شناختی تلقی كرد كه كاركرد دستگاه اعصاب مركزی را تحت تأثیر قرار می‏دهند.


قیمت فایل فقط 6,900 تومان

خرید

برچسب ها : سازگاری اجتماعی مادران عقب مانده ذهنی , طرح توجیهی سازگاری اجتماعی مادران عقب مانده ذهنی , دانلود سازگاری اجتماعی مادران عقب مانده ذهنی , روانشناسی , , عقب مانده ذهنی , سازگاری اجتماعی مادران , دانلود طرح توجیهی , پروژه دانشجویی , دانلود پژوهش , دانلود تحقیق , پایان نامه , دانلود پروژه

نظرات کاربران در مورد این کالا
تا کنون هیچ نظری درباره این کالا ثبت نگردیده است.
ارسال نظر